گفتگو با رئیس انجمن دوستی ایران و افغانستان درباره فرهنگ و ارتباطات دوجانبه دو کشور

اهمیت کشور افغانستان به خصوص شناخت فرهنگ این کشور بر کسی پوشیده نیست. اما پس از حادثه ۱۱ سپتامبر و حمله امریکا به این کشور، می توان گفت که کمتر موسسه تحقیقاتی است که نسبت به افغانستان بی اعتنا باشد.

 اکنون بزرگترین موسسات تحقیقات غربی و کارشناسان سیاسی، با تمرکز بر روی اوضاع افغانستان به دنبال فهم و شناخت ریشه های بحران و متعاقبا اوضاع جاری این کشور می باشند. اهمیت این کشور برای جمهوری اسلامی ایران به دلیل قرابت جغرافیایی دو چندان است. لذا بر آن شدیم تا با مصاحبه با جناب آقای اسماعیلی ریاست انجمن دوستی ایران و افغانستان بخشی از تعاملات فرهنگی این کشور را بشناسیم. آنچه در ادامه می آید حاصل این مصاحبه می باشد.

– جناب آقای اسماعیلی لطفا کمی از سوابق علمی و عملی تان در مورد افعانستان بفرمایید.
جذابیت افغانستان به لحاظ فرهنگی، تاریخی و سیاسی سبب جذب و توجه علاقه مندان می شود. از جمله جذابیت های آن پیوند ریشه های تاریخی – فرهنگی با مردم این کشور است. عمق جان فرهنگی – تاریخی کشورهایی چون ایران و افغانستان و تاجیکستان و حتی برخی جمهوری های آسیای میانه به هم پیوند خورده است و از آنجا که اینجانب به میراث فرهنگی مشترک در این حوزه علاقمند بودم ترجیح دادم که کشور همسایه ای را که به زبان فارسی صحبت و به دین اسلام اعتقاد دارند به عنوان کار تحقیقاتی – پژوهشی انتخاب کنم. از دوران تحصیل خود در دانشگاه با برادران افغان آشنا شدم و کار در این حوزه را ادامه دادم.

– به نظر شما شاخصه های بارز فرهنگی در افغانستان بعد از طالبان چیست؟ و یا افغانستان فرهنگی را با چه شاخصه هایی می توان توضیح داد؟
از آنجا که افغانستان فاقد زیرساخت های توسعه ای بود و از آن رنج می برد؛ اقداماتی از سوی جامعه بین الملل برای کمک به این جامعه صورت گرفت هر چند کمک ها سعی می شد بیشتر حول مسائل نظامی – امنیتی تدارک دیده شود اما شاید بیشترین حمایت ها در حوزه های فرهنگی صورت می گرفت. رسانه به عنوان یکی از شاخصه های فرهنگی، در کشور افغانستان به لحاظ کمی بسیار توسعه پیدا کرده است. برنامه هایی که از سوی غرب در افغانستان حمایت می شود به دلیل عدم تطبیق با این کشور، به نظر غیرطبیعی پیش رفته است. یعنی در عرصه رسانه حتی از برخی کشورهای منطقه شاید جلو رفته اند. این رشد از نظر مقامات افغانستان بسیار خطرناک ارزیابی می شود. امروز ۴۰ شبکه خصوصی تلویزیونی و ۷۰ رادیوی خصوصی محلی در افغانستان فعال است که همه با اسلوب و اهداف متفاوت پیش می روند. البته مردم افغانستان بسیار متدین و مؤمن هستند، به اسلام و قرآن علاقه مندند. به تاریخ خود افتخار می کنند و این ملت قطعا شاخصه فرهنگی اش در چارچوب مبانی اسلامی تعریف می شود.
در افغانستان صدها مجله و گاهنامه هم منتشر می شود. امروز تعداد قابل توجهی از جوانان افغانستان فرصت خوبی برای تحصیل پیدا کرده اند و بسیاری از آنها تحصیل کرده هستند و افغانستان چهره ای متفاوت از ۱۰ یا ۲۰ سال پیش دارد. جوانان افغان در این دوران ۱۵-۱۰ سال گذشته خوب تحصیل کرده اند و به مدارج خوبی هم دست پیدا کرده اند البته به نظر با توجه به رشد روز افزون تحصیلات و فقدان زیر ساخت های لازم مهمترین چالشی که در آینده به لحاظ آموزشی در افغانستان اهمیت تبارز پیدا می کند عدم توسعه زیرساخت تحصیلات عالی است.
البته در حوزه فرهنگ علما نقش مهمی در افغانستان دارند. نقش آنها در راهبری مردم افغانستان بی بدیل است. علمای اهل سنت و تشیع تلاش می کنند دیانت مردم را تقویت کنند. به هر حال این یکی از شاخصه های جامعه افغانستان است. علما هنوز جایگاه خوبی در افغانستان دارند هرچند تلاش شده این نقش مورد تردید قرار گیرد اما هم هیچگاه موفق نبوده است.
شخصیت های دیگری که می توانند تأثیر فرهنگی داشته باشند افرادی اند که در عرصه جهاد و بعد از جهاد علیه شوروی نقش آفرینی کرده اند آنها زندگی عادی داشته و در کنار مردم حضور دارند. این گروه در جهت گیری افغانستان نقش قابل توجه ای دارند افرادی مانند استاد برهان الدین ربانی هم پایگاه اجتماعی و مردمی دارند و هم جایگاه خوبی در میان علماء افغانستان دارند و مردم به ایشان و امثال او اطمینان و اعتماد خوبی دارند. البته تشکل های دیگری هم وجود دارد که سهم و نقش خود  را دارند.

– به نظر شما رویکرد جمهوری اسلامی ایران به فعالیت فرهنگی در افغانستان چگونه است؟
امروز جمهوری اسلامی ایران حقیقتاً یک فرصت کم نظیر و تاریخی برای ملت و دولت افغانستان به حساب می آید. یعنی دولت و ملت افغانستان می تواند از فرصت هایی که امروز در جمهوری اسلامی ایران حاصل شده مستقیماً بهره برند. امروز زبان مشترک یکی از اصلی ترین مشترکات دو ملت به حساب می آید که فی نفسه سرمایه بزرگی است. تا زبان مشترک ایجاد نشود ارتباط برقرار نمی شود و احساسات تبادل نمی شود. وقتی احساس تبادل شد، رابطه عاطفی – روحی برای انسان برقرار می شود. ایران همواره تلاش نموده تا افغانستان به ثبات و امنیت دست بیابد و طبعاً مهمترین عامل ثبات در افغانستان توسعه منابع انسانی است. یعنی اگر تربیت منابع انسانی و زیر ساخت ها تقویت نشود نمی توان امیدی به تغییر داشت. لذا تحصیلات مهمترین حوزه برای همکاریهای مشترک است. اگر دو کشور با دقت اولویت های خود را درک کنند خواهند دید که اولویت توسعه در زیرساخت منابع انسانی، نمره اول را بعد از امنیت به خود اختصاص می دهد.
فعالیت های فرهنگی ایران در افغانستان نقاط ضعف و قوت دارد. البته دستگاه دولتی که در بخش آموزش و فرهنگ تلاش می کنند خدمات ارزشمندی را به افغانستان ارائه کرده اند، اما نیازها و حوزه های کاری آنچنان وسیع است که پاسخ تکاپوی نیاز امروز را نمی دهد. به نظر می رسد ما در تشویق و راهبری بخش خصوصی و فعال فرهنگی برای حضور در خارج از کشور بویژه افغانستان توفیق چندانی نداشته ایم.
اگر قرار است دیپلماسی عمومی به معنای عام و خاص مورد توجه قرار داده شود باید تلاش کنیم تا حوزه های فرهنگی در بخش خصوصی توسعه و تقویت شود. و بخش خصوصی رقیب بخش دولتی نشود بلکه بخش دولتی باید ضمن کنترل و نظارت کار حمایتی خود را از بخش خصوصی تقویت نماید.

– در حوزه های آموزشی و دانشگاهی فعالیت ایران در افغانستان چگونه است؟
امروز حوزه های فرهنگی، علمی و آموزشی در بخش خصوصی ایران، از بالندگی و پیشرفت خوبی برخوردار است. و می بینیم که دانشگاه های خصوصی در کشور فعال و تا چه اندازه توسعه پیدا کرده اند. باید به آنها اعتماد کرد و با یک حمایت همه جانبه حضورشان را در خارج برای فعالیت های کاری فراهم نمود.
در حال حاضر یک دانشگاه خصوصی به تمام معنا از طرف ایران به نام “خوارزمی” در افغانستان فعال است که با حمایت انجمن دوستی در کابل فعال شده و ریاست آن به عهده آقای دکتر “بیابانی” است. ۲۰۰ دانشجو در رشته های اقتصاد و آی تی (IT) مشغول به تحصل می باشند. البته دانشگاه پیام نور و دانشگاه آزاد نیز در افغانستان فعال است اما کافی نیست. امروز افغانستان ۱۰ میلیون دانش آموز دارد در حالی که دانشجویان آن ۱۷۰ هزار نفر است و سالیانه ۱۵۰ هزار نفر در کنکور سراسری افغانستان شرکت می کنند که حدوداً ۴۰ هزار نفر پذیرش می شوند. با توجه به میزان دانش آموزان پیش بینی می شود در آینده تعداد متقاضیان به بیش از ۷۰۰-۶۰۰ هزار نفر برسد و میزان پذیرش باید افزایش یابد اما زیرساخت های افغانستان آمادگی این پذیرش را ندارد. در این خصوص برای مسئولان آموزشی افغانستان یکی از گزینه های جدی که مطرح است آوردن بخش های مختلف آموزشی از سایر کشورها به افغانستان است که ایران می تواند یک گزینه خوب باشد.
بیشترین حوزه دیپلماسی در ارتباطات دو کشور که متاسفانه ابتر مانده ارتباطات رسانه ای است. بنده نسبت به این وضع منتقدم. به رغم اینکه رسانه های افغانستان همواره تحت فشار بیرونی بوده اند اما نسبت به جمهوری اسلامی تمایل داشته و ابراز علاقه کرده اند، متأسفانه رویکرد رسانه ای کشورمان عدم شناخت و آگاهی درست از صحنه رسانه ای افغانستان درست و هوشمندانه عمل کرده و در نتیجه فرصت بزرگی از رسانه های کشور سلب شده است. از میان این همه رسانه های مکتوب و دیداری در افغانستان شاید به تعداد انگشتان با ایران ارتباطاتی داشته باشند.
در حالی که این یک فرصت بزرگ برای متصدیان رسانه های دو کشور است تا ارتباط و تعامل خوبی با هم فراهم کنند. مثلاً در طول ۳۰ سال گذشته فقط ۲۰ نفر از افغانستان در دانشکده صدا و سیمای ایران درس خوانده اند درحالیکه در سایر بخش ها هزاران نفر آموزش دیده اند. ایران تجربیات خوبی در بخش رسانه به اضافه امکانات علمی و آموزشی در این حوزه دارد و واقعاً متعجبم از اینکه برغم این همه تسهیلات چرا این تجربیات به افغانستان انتقال نمی یابد. بنظر می رسد در این خصوص به تجدید نظر و نگاهی جدید نیاز داریم.

– اقدامات فرهنگی کشورهای دیگر در افغانستان چگونه است؟
در عرصه فرهنگی به دلیل حضور ائتلاف جهانی، دامنه کار آنها به حوزه امنیتی کشانده شده وقتی می خواهند در حوزه امنیت کار کنند مجبورند کار فرهنگی را پیش ببرند تا حضورشان را توجیه کنند. بطور طبیعی نیروهای ائتلاف فرهنگ های مختلفی دارند لذا آنچه تبلیغ می کنند گاهی متضاد با یکدیگر است. طبعاً رقابت و تلاش آنها روی محیط کار تأثیر گذار است.

– قرار است غزنی به عنوان پایتخت جهان اسلام در سال ۲۰۱۳ توسط لهستان – که کشوری غیر اسلامی است – بازسازی شود نظر شما نسبت به این موضوع چیست؟
تلاش شده تا از حمایت تمام کشورها برای بازسازی شهر غزنی به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام استفاده شود. البته هزینه قابل توجه است و یک کشور نمی تواند تمام نیازها را برآورده کند. دولت افغانستان کار جذب حمایت ها را مدیریت می کند. از طرف ایران هم حمایت هایی صورت گرفته و کارهایی در دست اقدام است.

– به نظر شما اکنون سینمای افغانستان با توجه به رخوت حاکم بر دوره طالبان چگونه است؟
سینمای افغانستان تا قبل از دوره طالبان حرکت های خوبی را شروع کرده بود. البته بیشتر این تلاش ها شاید توسط هنرمندان افغانستانی در بیرون از این کشور صورت گرفته که شامل ایران، هند و اروپا می شود. تولید فیلم مستند بیش از سایر حوزه های سینما مورد توجه قرار گرفته است. در دوره جهاد فیلم هایی درباره جهاد، سختی های مهاجرت، غربت مهاجرین، مسائل عاطفی و احساسی ساخته شد که استقبال خوبی از آنان شده است.
بخش دیگر مربوط به حاکمیت طالبان در افغانستان است به دلیل نوع نگاه طالبان به مسائل مختلف اجتماعی، انگیزه هایی در هنرمندان افغانستان بوجود آمد که از طرف خارجی ها هم شاید حمایت شد تا بتوانند برخی از سیاست ها در دوره حاکمیت طالبان را از طریق فیلم نقد کنند که معمولا در خارج از افغانستان نیز پخش می شد. اما امروز تلاشهایی صورت گرفته تا حرکت های تازه ای را شروع کنند اما هنوز کارهای زیادی باید انجام شود. شاید افرادی تربیت شده در اروپا، ایران و مخصوصاً هند و مسکو که کارهایی ارائه داده باشند.
برای مثال فیلم “بادبادک باز” (Kite Runner) در آمریکایی ساخته شد. “جنگ تریاک” را صدیق برمک ساخت و فیلم “اسامه” به کارگردانی صدیق برمک که کمک را مخملباف انجام شده است.
در ایران، هند و پاکستان نیز فیلم هایی در مورد افغانستان و با همکاری هنرمندان افغانی ساخته شد. بنیاد افغان فیلم که یک مرکز دولتی است از زمان ظاهرشاه مسئولیت حمایت و تولید فیلم در افغانستان را برعهده دارد و به نظر حمایت هایی هم از طرف جامعه جهانی برای آموز افراد از این موسسه صورت گرفته است.

– ماهیت آئین های ملی – دینی در افغانستان چگونه است؟
آئین های ملی – دینی افغانستان و ایران در بسیاری موارد مشترک است. برای نمونه آیین مراسم نوروز در حالت معنوی و یا قرائت قرآن و ذکر و ادعیه انجام می شود یا در مراسم سوگواری تاسوعا و عاشورا در افغانستان علمای اهل تسنن نیز حضور خوبی در حسینیه ها و مساجد پیدا می کنند و در کنار شیعیان مراسم عزاداری برگزار می نمایند.

۱۰
آبان ۱۳۹۰
نویسنده
دیدگاه‌ها بدون دیدگاه
برچسب‌ها

دیدگاه‌ها بسته است.