نجات کتاب از موشک باران

http://tinypic.info/files/z1svevolxvtwhn7at2cp.jpg

جام جم آنلاین: کتاب ایران با گذشته‌ای بسیار پرافتخار و با وجود رونق یکصد ساله صنعت چاپ در منطقه هنوز از مرزهای خود فراتر نرفته است.

حضور گاه به گاه برخی آثار که از سر سازگاری روزگار در آن سوی مرزها، یک اتفاق است که روی آن نمی‌توان حسابی باز کرد. افغانستان به عنوان کشوری با میراث مشترک زبانی و فرهنگی در کنار کشور ما هنوز از این بازار پررونق بهره چندانی نبرده است.

در این زمینه نه افغان‌ها که ما کوتاهی کرده‌ایم. افغانستان با ساختار ویژه نیازمند حضور و تلاش ما برای حضور خود بوده است. در کندوکاو این موضوع با محمد ابراهیم شریعتی ناشر، صادرکننده و توزیع‌کننده کتاب ایران در افغانستان به گفتگو نشسته‌ایم.

او به گفته خود سالانه ۲۰ هزار عنوان کتاب به افغانستان ارسال می‌کند که در نوع خود تلاش بزرگی است. وی یکی از بزرگترین صادرکنندگان کتاب ایران به نزدیک ترین و بزرگترین کشور حوزه زبان فارسی است و به گفته خودش تنها رقیب او در این حوزه انتشارات بین المللی الهدی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلا‌می است که با حمایت ها ی دولتی در این کشور فعالیت دارد.
با توجه به حضور حدود ۲۰ ساله شما در حوزه نشر و صادرات کتاب ایران به افغانستان، بگویید نگاه افغان‌ها به کتاب ایران چگونه است.
در شصت هفتاد سالی که از ورود صنعت چاپ و نشر به افغانستان می‌گذرد نزدیک به ۲۰۰۰ عنوان کتاب منتشر شده است که از این میزان شاید ۲۰۰ عنوان ماندگار شده باشد. این اتفاق یا از مرور ایام صورت گرفته یا کتاب‌ها ارزش نگهداری در کتابخانه‌ها یا مراکز دیگر را نداشته‌اند. دهه ۱۳۲۰ شرایطی پدید آمد که کتاب رونق گرفت و آن زمان حبیب‌الله خان بود. حبیب‌الله خان که حکومت را به دست گرفت دستور داد روزنامه‌هایی منتشر شود و مجامع ادبی شکل گیرد. در این دوران انجمن ادبی کابل پدید آمد، انجمن تاریخ به وجود آمد، انجمن پشتون پدید آمد و مجلاتی در کشور منتشر شد. همه اینها نشان می‌دهد افغان‌ها همیشه با فرهنگ و تاریخ ایران گره خورده‌اند. روابط فرهنگی ۲ کشور مثل یک تابلوی نفیس می‌ماند و متاسفانه بسیاری می‌خواستند این تابلو را به نام خود کنند. تا اوایل قرن بیستم تعداد فارسی‌زبانان دنیا حدود ۱۷ درصد بود که از بالکان تا شبه‌قاره را شامل می‌شد. میزان کتاب‌هایی که تاکنون منتشر شده است به پای هند آن زمان نمی‌رسد. خیلی مهم است که در این منطقه گسترده حوزه تمدنی زبان و ادب فارسی همه ما به کتاب نگاه مشترک داشته‌ایم. نگاه افغان‌ها و ایرانی‌ها نگاه ویژه‌ای بوده است. در شعر، داستان، تحقیقات تاریخی و… ایرانی‌ها بر افغانستان تاثیرگذار بوده‌اند، حتی در روش‌های تحقیق هم تا حدی این تاثیر وجود دارد؛ البته گاهی هم این تاثیر از سوی اندیشمندان افغان بوده است. دانشمندان ایرانی و افغانی در دهه ۲۰ همکاری تنگاتنگی با یکدیگر داشته‌اند. بنیاد فرهنگ، بهترین کتاب‌های عبدالحی حبیبی را چاپ می‌کند. فضائل بلخ، هنر در عهد تیموریان، زین‌الاخبار با تحقیق و تصحیح وی، طبقات ناصری و طبقات صوفیه با تحقیقات حبیبی در کابل و ایران منتشر شده‌اند. اندیشه‌های ملی، سیاسی و دینی ایران در افغانستان حضور بسیار دارد.
این پیوستگی در حال حاضر چقدر است؟
در حال حاضر هم این پیوستگی در حد کامل وجود دارد. کسی برای این امر نمی‌تواند مرزی قائل شود.
پس آن نگاهی که می‌گویند تا حدی در راه عرضه کتاب ایران در افغانستان مانع می‌شود، چیست؟
نگاه کاملا فرهنگی است.
وزیر فرهنگ افغانستان در بخشنامه‌ای توزیع کتاب‌های ایرانی را قدغن می‌کند یا افرادی از یکی از ایالت‌های این کشور کتاب‌های ایرانی را توقیف می‌کنند.
فکر نمی‌کنم به این صورت اتفاقی افتاده باشد.
حتی به شکل فحوایی یا غیرمستقیم؟
من این حرف را تایید نمی‌کنم. افغان‌ها در بازار خرید محصولات قدرت انتخاب فراوان دارند، اما در مورد کتاب و بویژه کتاب‌های زبان فارسی، تحقیقات تاریخی و… غیر از ایران راه دیگری وجود ندارد. کتاب اردو یا عربی، فرانسه و انگلیسی به درد مردم افغانستان نمی‌خورد.
فاصله ارسال کتاب‌ها از تهران تا مرز افغانستان اگر ۳ روز باشد، این فاصله در افغانستان تا کابل گاهی به ۳ ماه هم می‌رسد، البته اگر در بین راه مورد دستبرد قرار نگیرد یا توسط موشک‌های طالبان آتش نگیرد و دود نشود. چندی پیش یک محموله کتاب ما با اصابت این موشک‌ها دود شد و به هوا رفت
تنها کتاب فارسی است که راهگشای مشکلات مردم افغانستان است. محل تولید کتاب‌ها هم که در ایران است. کسی در این سال‌ها مثنوی معنوی تصحیح نکرده است یا غزلیات سعدی یا حافظ یا شاهنامه. چرا؟ چون بهترین تصحیحات در ایران صورت پذیرفته است؛ ولی بیدل  به دلیل توجه ویژه‌ای که در گذشته وجود داشته  در افغانستان منتشر شده است. این نگاه کاملا فرهنگی، مردمی و تاریخی است. نگاه دولت‌ها هم مهم نیست، چراکه می‌آیند و می‌روند.
چقدر از این نگاه واقعی است؟
صددرصد. بهترین کتابی که در تهران انتشار می‌یابد هفته بعد در کابل عرضه می‌شود.
بگویید چه میزان از تولیدات داخلی ایران وارد بازار کتاب افغانستان می‌شود؟
حدود ۳۰ درصد کتاب‌های منتشر شده در ایران وارد بازار کتاب کشور ما می‌شود؛ البته در قسمت فرهنگ‌ها تمام کتاب‌های ایرانی در افغانستان عرضه می‌شود و خریدار دارد؛ چراکه فرهنگنامه‌ها، دایره`‌المعارف‌ها و لغتنامه‌ها در افغانستان تدوین، ترجمه، منتشر و عرضه نمی‌شوند.
پس خود افغان‌ها در بازار نشر چه می‌کنند؟
نشر در افغانستان بسیار ضعیف است.
از چه نظر؟
صنفی به این نام در افغانستان وجود ندارد. کسانی که فعالیت دارند به صورت ابتدایی و سطحی کار می‌کنند. این صنعت در افغانستان پا نگرفته است.
یعنی در افغانستان ناشر وجود ندارد؟
کسانی هستند که تنها نام ناشر دارند، ولی به معنای واقعی ناشر نیستند. نشر معیارهایی دارد که مشمول ناشران افغانی نمی‌شود. مثل پنجاه شصت سال گذشته که کتاب‌هایی چون حسین کرد شبستری، امیر ارسلان نامدار و… در ایران منتشر می‌شد در افغانستان هم کتاب‌هایی از این دست چاپ می‌شود.
پس این خلا عمیق است که به استقبال از کتاب‌های ایرانی منجر شده است؟
دقیقا. در آنجا کتاب چشمگیری تولید نمی‌شود؛ مثلا ترجمه در افغانستان روی نقطه صفر است. در همه این سال‌ها در افغانستان به اندازه تمام انگشت‌های من و شما کتاب ترجمه نشده است. کسی در آنجا به ترجمه احساس نیاز پیدا نمی‌کند چون بهترین کتاب‌ها به بهترین شکل و کیفیت در ایران ترجمه می‌شود.
این امر از یک جهت خوب است و از جهت دیگر خیلی خوب نیست؛ چون در عمل افغانستان بازار مصرف کتاب ایران می‌شود و هیچ گونه مبادله‌ای صورت نمی‌گیرد.
با همه شرایط این روابط وجود دارد.
دلیل این که آمدید و در ایران به نشر پرداختید و صادرات کتاب ایران به افغانستان را در اولویت قرار دادید چه بود؟
من سال ۱۳۵۹ به ایران مهاجرت کردم. انقلاب کمونیستی در افغانستان اگر تمام زمینه‌های فرهنگی سیاسی، علمی و… را از ریشه برکند، اما یک حسن داشت و آن این که افغان‌ها را در سراسر عالم پراکند. این پراکندگی پس از مدتی به بازیابی هویت ما منجر شد. در آن سال من وارد حوزه علمیه قم شدم و به دلیل علاقه‌مندی به کتاب از کتابخانه‌های بزرگی چون کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی سر درآوردم. در این کتابخانه شاید بیشتر از پنج شش عنوان کتاب درباره افغانستان موجود نباشد. به این فکر افتادم که این خلا کجاست. دغدغه من در آن سال‌ها راه‌اندازی مرکزی برای پر کردن این خلا بود. بالاخره افغان‌ها اندیشه دارند و این اندیشه‌ها نوشته نمی‌شود تا دیگران هم استفاده کنند تا این که در سال ۱۳۶۸ برای راه‌اندازی یک موسسه انتشاراتی مصمم شدم.
چقدر توانسته‌اید این خلا را پر کنید؟
نمی‌دانم. دیگران باید در این زمینه نظر بدهند.
پرسش من این است که چقدر فضا وامکان برای این کار دارید؟
اگر در افغانستان اوضاع و احوال اقتصادی خوب شود، ناامنی‌ها از بین برود و شرایط مطلوب برای کار فراهم شود برای ۳۰ میلیون نفر جای کار داریم. راه برون رفت از شرایط موجود حرکت به سمت گسترش و تقویت دانش است. در حال حاضر ما امکان ارائه خدمات به ۱۵ درصد مردم افغانستان را داریم.
فعالیت شما در حال حاضر ۲ بخش دارد. تولید و انتشار و صادرات کتاب ایران به افغانستان. برای بخش دوم که دارای اهمیت ویژه است چه میزان فعالیت دارید؟ به عبارت دیگر چقدر موفق بوده‌اید؟
در مورد بخش دوم فکر می‌کنم موفق بوده‌ایم. در مورد بخش اول پرسش شما باید بگویم ما در افغانستان ۲ مرکز پخش و فروش کتاب داریم که در کابل و هرات فعالیت می‌کنند. مرکز ما در هرات برای ولایات هرات و بادغیس فعالیت می‌کند. مرکز ما در کابل یکی از بزرگ‌ترین کتابفروشی‌های کشور است که چندین برابر مرکز هرات، فروش و عرضه کتاب دارد. ما در سال چیزی در حدود ۲۰ هزار عنوان کتاب به افغانستان می‌فرستیم که حدود ۳۰ در صد از این میزان را کتاب‌های مربوط به افغانستان و حاصل کار نویسندگان کشور خودمان است.
یعنی یک سیستم توزیع کتاب ایران در افغانستان.
می شود گفت چنین است. ما همزمان در ۲ بخش تک‌فروشی و عمده‌فروشی به کتابفروشی‌ها و مراکز دولتی و… کار می‌کنیم. با توجه به ویزای گران، هزینه‌های حمل و نقل، مردم و مراکز دولتی تلاش دارند از ما کتاب بخرند. حریف جدی ما در عرضه کتاب در افغانستان انتشارات بین‌المللی الهدی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است که با حمایت‌های فراوان دولتی و در حجم گسترده کتاب ارسال می‌کند.
استقبال از کدام بخش‌های کتاب‌های ارسال شده بیشتر است؟
علوم انسانی.
علوم انسانی حوزه‌ای گسترده است. از کدام بخش‌های این حوزه؟
نمی‌شود گفت از کدام بخش. از تمام آثار این حوزه استقبال خوبی می‌شود. همان شرایطی که در بازار کتاب ایران و در جامعه کتابخوان ایرانی وجود دارد به صورت عینی در افغانستان هم دیده می‌شود. در شرایطی که یک کتاب یا یک حوزه خاص در ایران با استقبال روبه‌رو می‌شود همین شرایط در افغانستان هم پدید می‌آید. استقبالی که از ابتدای انقلاب از کتاب‌های شهید مطهری و دکتر شریعتی وجود دارد در افغانستان هم همچنان در بیشترین سطح ادامه دارد. یا کتاب‌های حوزه معرفت‌شناسی یا برخی کتاب‌های حوزه‌های جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسی سیاسی.
این استقبال به فضای دانشگاهی محدود می‌شود یا در فضای عمومی جامعه هم وجود دارد؟
این وضعیت به دلیل تکرار عینی شرایط ایران در افغانستان در هر دو فضا دیده می‌شود. بیشتر کسانی که به کتابفروشی‌ها مراجعه می‌کنند افرادی مطلع هستند که تازه‌ترین کتاب‌های منتشر شده در ایران را می‌شناسند و به دنبال این آثار هستند. این استقبال در حوزه‌های ادبی، فلسفی و تاریخی هم با قوت وجود دارد.
پس از ۴ شهر بزرگ تهران، مشهد قم و اصفهان، کابل عنوان شهر پنجم ایران از نظر فروش و عرضه کتاب را دارد
به جرات می‌توان گفت پس از ۴ شهر بزرگ تهران، مشهد، قم و اصفهان، کابل عنوان شهر پنجم ایران از نظر فروش و عرضه کتاب را با خود دارد. ما حتی در هرات از تبریز و شیراز و کرمان و زاهدان و بسیاری از شهرهای دیگر ایران بیشتر فروش کتاب داریم. استقبال از کتاب‌های ایران و بویژه کتاب‌های دانشگاهی به حدی است که من در تابستان گذشته با حضور در دانشگاه کابل و انجام یک سرشماری ساده شاهد بودم که از هر ۱۰۰ نفر دانشجوی این دانشگاه ۶۷ نفر کتاب‌های انتشارات سمت را در دست داشتند که از سوی انتشارات الهدی توزیع می‌شود.
با توجه به ساختار سنتی توزیع کتاب در ایران شما چگونه کتاب‌های خود را به افغانستان می‌فرستید؟
پس از انتخاب کتاب‌ها و خرید از ناشران، صورت این کتاب‌ها برای وزارت ارشاد ارسال می‌شود. در مرحله بعد این کتاب‌ها به صورت کیسه‌ای یا کارتنی توسط خود ما بسته‌بندی و تحویل باربری شده و تا مرز خراسان جنوبی به راحتی ارسال می‌شود. در بازارچه مرزی چند روز آفتاب یا باران می‌خورد. در مرز میلک کتاب‌ها بر کامیون‌های افغانی بار می‌شود و با گذشت از جاده‌های خاکی و خراب و پر از دست‌انداز به کابل می‌رسد. فاصله ارسال کتاب‌ها از تهران اگر ۳ روز باشد، این فاصله در افغانستان تا کابل گاهی به ۳ ماه هم می‌رسد، البته اگر در بین راه مورد دستبرد قرار نگیرد یا توسط موشک‌های طالبان آتش نگیرد و دود نشود. چندی پیش یک محموله کتاب ما با اصابت این موشک‌ها دود شد و به هوا رفت.
از این دست مشکلات زیاد است و لازم است دولت ایران در این زمینه از معدود صادرکنندگان کتاب ایران به افغانستان حمایت‌هایی اعمال کند.
البته در تمام حوزه‌های ما این مشکل وجو د دارد که از افغانستان غافل شده‌ایم و بازار مهم و خوب این کشور را از دست داده‌ایم. این امر در حوزه فرهنگ شدت بیشتری دارد.
اجازه دهید نکته‌ای را بگویم. ترکیه در بازار صادرات افغانستان مقام سوم را دارد. این صادرات شامل همه کالاها می‌شود. از این جمله مواد فرهنگی و تمام اقلامی است که در حوزه فرهنگی مورد استفاده قرار می‌گیرد. ترکیه براحتی برفراز ایران محصولات خود را به افغانستان می‌فرستد. این کشور در افغانستان مدارسی دایر کرده است به نام افغان ‌ ترک که از کلاس اول ابتدایی تا چهارم دبیرستان به دانش‌آموزان به زبان ترکی آموزش می‌دهد. این مدارس با مجوز وزارت معارف افغانستان راه‌اندازی شده‌اند. با توجه به ترک و ازبک بودن بخش بزرگی از افغانستان کتاب‌های ترکی فروش بالایی دارد والبته بخوبی هم توزیع می‌شوند. دولت ترکیه این کتاب‌ها را به افغانستان ارسال می‌کند و در اختیار رایزن‌هایش قرار می‌دهد. حتی در هرات باستانی که مهد فرهنگ و زبان فارسی است مدارس افغان  ترک از تمام مدارس دیگر وضعیت بهتری دارند. ایران از این وضعیت عقب‌مانده و در این باره غفلت کرده است. در ایران چندی پیش همایش بازسازی افغانستان برگزار شد ومتاسفانه بخش کوچکی به فرهنگ اختصاص داشت. تعداد اندکی ناشر از ایران و چند نفر از افراد غیر مرتبط با فرهنگ به عنوان نمایندگان ولایات افغانستان حضور داشتند. آیا همین گونه فرهنگ و زبان فارسی را می‌خواهیم توسعه و رونق دهیم؟
در کنار شما چه تعداد از فعالان دیگر در این حوزه کار می‌کنند؟
زیاد هستند. در افغانستان حدود ۴۰ تا ۵۰ کتابفروشی داریم. بجز ما ۳ تا ۴ نفر دیگر هستند که کتاب به افغانستان می‌برند. آنها تنها کتاب می‌خرند وارسال می‌کنند، اما ما به کار تولید هم مشغولیم.
غلامرضا معصومی

۰۵
اردیبهشت ۱۳۸۸
نویسنده
دیدگاه‌ها بدون دیدگاه
برچسب‌ها

Leave a Reply