بیدل – پژوهی در افغانستان؛ پیشینه و گستره

میرزا عبدالقادر بیدل که با نوآوریهایش جانی تازه به کالبد شعر پارسیدری دمید، در افغانستان به دلایل پیدا و پنهان محبوبترین شاعر این کشور است. راست گفتهاند که اشعار دلانگیز او ورد شبانه و درس سحرگاه، در مدرسه و خانقاه این دیار میباشد(بیدل، ج۱، ۱۳۴۱: الف). شاید نزدیکبودن زبان بیدل به زبان مردم افغانستان یکی از این دلایل باشد و به همین سبب هم بود که عملاً بیشترین سهم را درمطالعات بیدلشناسی، پژوهشگران افغانستان به خود اختصاص دادند. در این مقاله کوشیدهایم پس از نگاهی مختصر به بیدلگرایی و بیدلخوانی در افغانستان، به معرّفی و نقد و دستهبندی مهمترین آثاری که در مورد این شاعر از آغاز تا کنون درین کشور به چاپ رسیده، بپردازیم. بدیهی است این پژوهشها در دو دستۀ کلّی داخلی و خارجی بررسی شده است: دستۀ نخست، پژوهشهایی را در بر میگیرد که پژوهشگران داخل افغانستان به انجام رسانیدهاند و دستۀ دوّم؛ پژوهشهایی که توسط افغانستانیهای خارج از کشور صورت گرفته است.
بیدلگرایی در افغانستان:
هر چند برخی از بیدلپژوهان پاکستانی(عبدالغنی،۱۳۵۱: ۱۶۳) معتقد هستند که صدای شهرت بیدل در زمان حیات او به افغانستان رسید، امّا عدّهای از دانشمندان افغانستانی از آشنایی مردم این کشور با بیدل و آثارش در حدود چهل سال پس از وفات این شاعر بزرگ خبر میدهند، زمانی که احمدشاه درّانی از یکی از هندگشاییهایش برگشت، گویا نسخه یا نسخههایی از آثار بیدل را در عداد غنایم هند به افغانستان آورد، بعدها نسخههایی از این آثار برداشته شد و رفتهرفته بیدلخوانی در قندهار روایی یافت(باختری،۱۳۸۰: ۱۶)، اندکی پس از این، در پی رفت و آمدهای شعرای افغانستان به هند و آسیای میانه، علاقهمندی به اندیشه و شعر بیدل در این کشور فزونی گرفت. آشنایی و در پی آن شیفتگی دانشمندان و شعرا با بیدل، این شاعر را برای یک سده(۱۷۵۰-۱۸۵۰م) فرمانفرمای مطلق پهنۀ سخن در این سرزمین کرد، که به عصر بیدل در افغانستان شهرت یافته است(حبیب،۱۳۶۳: ۲۶).
در دورۀ تیمورشاه درّانی و پس از انتقال پایتخت از قندهار به کابل، شعرای دربار او چون میرهوتک افغان و لعلمحمد عاجز از پیروان بیدل به شمار میآمدند، قدرت تقلید عاجز از سبک بیدل در نظم و نثر به قدری بود که او را در افغانستان بیدل ثانی مینامیدند(عبدالغنی،۱۳۵۱: ۱۶۳). به اعتقاد برخی، سبک بیدل در افغانستان در نظم تا زمان غلاممحمد طرزی(۱۲۴۵-۱۳۱۸ق) و در نثر تا روزگار پسرش محمود طرزی(۱۲۴۴ق-۱۳۱۲ش) پیروی شده است(ژوبل،۱۳۳۵: ۱۳۰).
آخرین جریانهای بیدلخوانی در افغانستان بیشتر در کابل متمرکز بوده است، پروفیسور هاشمشایق افندی استاد دانشکده ادبیات دانشگاه کابل تقریباً از سال ۱۳۰۰ش تا زمان وفات(۱۳۳۲ش)در منزل خود نشستهای بیدلخوانی داشت، در کنار این حلقه، که بیشتر کانون تجمّع دانشگاهیان و ارباب پژوهش بود حلقه های دیگری نیز جریان داشت که از جملۀ آنها میتوان به حلقۀ بیدلخوانی عبدالحمید اسیر مشهور به قندیآغا اشاره نمود. با پدیدآمدن تحولات سیاسی- اجتماعی در کشور جلسات حلقههای بیدلخوانی در ولایات کمرنگ شد و در برخی مناطق از میان رفت. با وجود این، تا اکنون در کابل، هرات، بدخشان و برخی دیگر از شهر ها، نشست های هفتگی بیدلخوانی برگزار می شود.
بیدلپژوهی در افغانستان:
مطالعات بیدلشناسی در بخش کتب را میتوان به دو دستۀ چاپ آثار شاعر و آثاری که پیرامون شعر و اندیشۀ وی درین کشور نگاشته شده است، تقسیم کرد. به طور کلی دو بار در افغانستان و هر دو بار در کابل تصمیم به چاپ آثار بیدل گرفته شد؛ بار نخست در روزگار پادشاهی حبیبالله خان (۱۲۸۹-۱۳۳۷ق) به همّت نصرالله خان نایب السّلطنه و همکاری عدّهیی از دانشمندان نسخۀیی مصحّح از کلیات بیدل در سال ۱۳۳۴ قمری در مطبعۀ حروفی ماشینخانۀ دارالسّلطنۀ کابل زیر چاپ رفت، امّا با تأسف تا اواخر حرف دال بیشتر به چاپ نرسیده بود که با پدید آمدن دگرگونیهای سیاسی ناتمام باقی ماند. مجموعۀ غزلیّات نامکمّل مطبوعۀ ماشینخانۀ کابل به قطع رحلی بسیار بزرگ در ۲۳۲ صفحه و ۲۰۰۰ شماره به چاپ رسید. داکتر عبدالغنی این چاپ را در مقایسه با چاپ صفدری بمبئی(۱۲۹۹ق) بسیار برتر میشمارد(عبدالغنی،۱۳۵۱: ۱۹۰). از ویژگیهای خوب این نسخه افزودهشدن ششصد غزل جدید از بیدل بود که پیش از این در جایی به نشر نرسیده بود.
در حدود ۴۶ سال پس از این اقدام، وزارت معارف افغانستان تصمیم به طبع کامل کلّیات میرزا گرفت. این کلّیات در فاصله سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۴خورشیدی در چهار جلد و ۳۰۰۰ شماره به چاپ رسید. این اثر که به تصحیح عدّهیی از دانشمندان و در رأس آنها خالمحمد خسته انجام گرفت با مقدّمهیی از استاد خلیلالله خلیلی در قطع رحلی بزرگ روانه بازار گردید.
در چاپ کامل کلیات، غزلیّاتِ مطبوعۀ ماشینخانۀ که از ابتدا تا اواخر حرف دال بود بدون کم و کاست به چاپ رسید، در غزلهای بعدی، چاپ صفدری هند اساس کار قرار گرفت و هر کجا که اشتباهی به نظر رسیده با نسخ خطی کلّیات در موزیم کابل و کتابخانۀ وزارت معارف مقابله و تصحیح گردیده است. غزلهایی نیز با علامت * در این کلیّات شامل است که پیش از این در جایی به نشر نرسیده است.
آثار پیرامون بیدل:
به نظر می رسد که نخستین پژوهش در مورد بیدل و در گستره کتابها، کتاب کم حجمی با عنوان بیدل چه گفت؟ نوشته شاعر، نویسنده و سیاستمدار افغانستانی فیضمحمد زکریا باشد که در سال ۱۳۲۲ خورشیدی در کابل به طبع رسید. در این اثر نویسنده به تحلیل ایدیالیستی افکار فلسفی و عرفانی بیدل و بررسی دیدگاه او در مورد برخی مذاهب کلامی پرداخته است. تقریباً دوازده سال پس از چاپ نخست، این کتاب به سال ۱۳۳۴ خورشیدی در تهران تجدید چاپ گردید. سعید نفیسی بر این کتاب که این بار در ۴۷ صفحه و قطع جیبی به طبع رسید مقدمهیی نگاشت. در واقع میتوان گفت که با همین اثر زکریا بود که بیدل به ایران پا گذاشت.
در سال ۱۳۲۶ خورشیدی علّامه صلاح الدین سلجوقی کتابی با عنوان افکار شاعر را به دست نشر سپرد که دو مقالت از این کتاب به بیدل اختصاص یافته بود. در یکی از این مقالات نویسنده به بررسی تأثیرات خاقانی بر بیدل به استناد شماری از قصاید وی پرداخته است و در مقالت دیگر مقایسههایی میان اندیشههای فلسفی بیدل و افکار فلاسفۀ غرب چون کانت و دکارت انجام گرفته است. مؤلف در این اثر بیدل را شاعری فیلسوف و از میان فلاسفه بیشتر به افلاطون مانند کرده است. در سال ۱۳۳۴ خورشیدی این کتاب در ۱۰۰۰شماره در کابل تجدید چاپ گردید.
در سال۱۳۳۴ خورشیدی استاد خلیلالله خلیلی کتابی در مورد زندگی و آثار بیدل نگاشت که این اثر در نوع خود نخستین اثر تحقیقی است که در مورد چهار عنصر بیدل تدوین میشد. این کتاب ۱۰۲ صفحهیی که فیض قدس نام دارد، انجمن تاریخ افغانستان در ۵۰۰ نسخه آن را به چاپ رسانید. مؤلف علت اقدام به این کار را، روشن نبودن شرح حال ابوالمعانی و نبودن اثری مستقل درین باب به زبان پارسی دانسته است. نویسنده شرح حال شاعر را تا سال ۱۱۱۶ ق که سال ختم چهار عنصر است از خود این کتاب و پس از آن تا سال ۱۱۳۳ ق را از اقوال و آثار دیگران بهره جسته است، در بخشی از این اثر به تحلیل ویژگیهای سبکی نثر این کتاب پرداخته شده و در بخشی دیگر شرح احوال مشایخ بیدل از چهار عنصر آمده است. بر این اثر در روزگار خویش جامعترین پژوهش در باب زندگی بیدل بوده است و محل رجوع پژوهشگران محسوب میشده است.
در سال ۱۳۳۵ همزمان با برگزاری عرس بیدل از سوی وزارت معارف، رسالهیی ۲۰ صفحهیی با عنوان یادِ بیدل نوشتۀ محمدحیدر ژوبل در ۱۰۰۰ شماره به نشر رسید. گذشته از شرح احوال و آثار و چگونگی اندیشه و سبک این شاعر، در این اثر دربارۀ شرایط تاریخی زمان وی در هند نیز مطالبی بیان شده است. این رساله که در شش فصل تدوین شده، فصلی از آن به سیر تاریخی عرس بیدل در افغانستان اختصاص یافته است.
در سال ۱۳۴۲ نشریه ژوندون بخشی از منتخب الزمان خالمحمد خسته، که اثرپرحجم ۲۰۰۰ صفحهیی در مورد بیدل است را به صورت پراکنده در آن مجله به چاپ رسانید. درین اثر به مطالبی از قبیل معاصرین بیدل و دیدگاه آنان در مورد بیدل، دوران کودکی، تحصیل، سفرها، استادان و تصوّف بیدل پرداخته شده است.
پیش از اتمام چاپ کلیات بیدل(۱۳۴۴ق)، کتابی با عنوان نقد بیدل نوشتۀ صلاحالدین سلجوقی به سال ۱۳۴۳ خورشیدی به چاپ رسید. در این اثر بحثهایی در شرح و توضیح جریانات فلسفی ایدیالیستی اروپا، توضیح و تفسیر اشعار بیدل از دیدگاه محقّقی عاشق به سخن بیدل درج گردیده است. این کتاب که مورد توجه بسیاری از بیدلپژوهان از جمله داکتر شفیعی کدکنی قرار گرفت با نقدهایی نیز مواجه گشت. دکتر شفیعی در مقالهیی با نام “نقد بیدل” در شماره سوّم سال دهم مجله راهنمای کتاب، با توجه به این که شیوۀ کار در این کتاب را بیشتر بر اساس تحلیل و توضیح دربارۀ زیباییها و معانی مختلف شعر بیدل یافته است و جنبۀ انتقادی اثر را کمتر دیده، عنوان نقد بیدل را خیلی مناسب این کتاب ندانسته است. نویسندۀ مقاله ضمن آنکه بخشبندی کتاب و عناوین شاعرانه و زیبای آن را میستاید، ذوق سرشار، بینش روشن و دانش و آگاهی نویسنده را مورد تأیید قرار میدهد(شفیعی کدکنی،۱۳۸۴: ۳۳ و ۳۴). از مشکلات چاپ این کتاب در کابل، نداشتن فهرست و مقدّمه و عدم ذکر نشانی شعرهاست.
در دهۀ پنجاه خورشیدی به سبب متلاطم بودن اوضاع سیاسی در افغانستان کار چندانی در مورد بیدل انجام نگرفت. در مجموع سه کتاب در این دهه به چاپ رسید، در سال ۱۳۵۰ خورشیدی غلامحسن مجددی استاد دانشکدۀ ادبیات و رییس وقت کرسی بیدلشناسی آن دانشکده، کتابی به نام بیدلشناسی را در دو جلد در آن دانشگاه به چاپ رسانید. این کتاب مشتمل بر ادوار حیات، مشخصات افکار، خصوصیات اشعار و منتخباتی از آثار بیدل بود. به نظر میرسد که نویسنده در این کتاب بیشتر از آثار دیگران در مورد بیدل و به ویژه نقد بیدل علامه سلجوقی سود برده است.
میرمحمدآصف انصاری کتاب ارزشمند داکتر عبدالغنی پاکستانی با عنوان احوال و آثار میرزا عبدالقادر بیدل را در سال ۱۳۵۱ خورشیدی از انگلیسی به فارسی ترجمه نمود و از سوی دانشکدۀ ادبیات دانشگاه کابل به جای شمارههای ۴ و۵ نشریۀ دانشکده(ادب)، در ۴۴۰ صفحه به نشر رسانید. این کتاب که رساله داکتری آقای عبدالغنی در دانشگاه پنجاب و ثمره هفت سال پژوهش او در کشورهای مختلف بود در هشت فصل تدوین شده است. مختصر این کتاب به زبان اردو چند سال پیش از این، مشترکاً توسط مولانا خسته و میرنجمالدین انصاری به فارسی ترجمه شد و بخشهایی از آن که شامل روزهای آخر حیات بیدل و وفات او بود در مجله عرفان به چاپ رسید(عبدالغنی،۱۳۵۱: I ). عبدالحق بیتاب استاد وقت کرسی بیدلشناسی در تقریظی که در حدود ۷ سال پیش از چاپ کتاب نوشتهاست، یاد آور شده که در ترجمۀ حال و تشریح و تحلیل افکار حضرت میرزا مفصّل و جامعتر از این کتابی نیست.
در همین سال داکتر اسدالله حبیب رسالهیی را با عنوان بیدلی که من می شناسم منتشر نمود. این رساله که در دو مرحله در روزنامۀ انیس (شمارههای ۱۲۹-۱۳۶ و ۲۴۱-۲۸۱) به چاپ رسید بحثهایی را در مجامع ادبی کابل در پی خویش داشت.
در دهۀ شصت خورشیدی بیدلپژوهی در افغانستان رشد چشمگیری داشت. درین دهه به دلیل گرایشهای سوسیالیستی دولت و حزب حاکم(جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان) جنبههای عدالتطلبانه و ضد سرمایهداری آثار بیدل برجسته گردید. در همین راستا در سال۱۳۶۴ به پیشنهاد دیپارتمنت زبان و ادب دری مرکز زبانها و ادبیات آکادمی علوم افغانستان به مناسبت سیصد و چهلمین زادروز بیدل، همایش بین المللی نکوداشت وی در کابل برگزار شد، و دولت این کشور بودجه لازم برای چاپ چند اثر را فراهم نمود. دانشکده ادبیات دانشگاه کابل با چاپ دو اثر به استقبال این همایش رفت. بیدل شاعر زمانهها کتابی بود که از داکتر اسدالله حبیب در این سال به طبع رسید. این کتاب کم حجم که مجموع شش مقاله در مورد زندگی و افکار این شاعر است در ۱۰۰۰ شماره توسط این نهاد به دست علاقهمندان بیدل رسید.
اثر دیگری که از طریق همین نشر به چاپ رسید رسالهیی ۶۱ صفحهیی با عنوان بحثی در احوال و آثار بیدل بود که به وسیله پوهاند میرحسینشاه از اردو به فارسی برگردان شد. این کتاب بخشی از رسالۀ داکتری محقّق هندی پرفیسور نورالحسن انصاری استاد وقت زبان فارسی دانشگاه دهلی بود که پیش از این با عنوان ادب پارسی در عهد اورنگ زیب در سال ۱۹۶۹ م در این شهر به چاپ رسیده بود. مؤلف در باب چهارم کتاب خویش به معرفی بیدل در عداد شعرای دوره اورنگزیب پرداخته و میرحسینشاه تنها به برگردان همین قسمت پرداخته است. پرفیسور نورالحسن انصاری در همایش کابل با ارائه مقالهیی با عنوان بیدل و هندشناسی شرکت داشت.
از دیگر آثار چاپ شده بدین مناسبت یکی هم سیمقاله درباره بیدل بود که در محافل ادبی افغانستان به سیمقاله مشهور گردید. این کتاب را محمدسرور پاکفر گردآوری کرد و از طریق انتشارات مجله ملیتهای برادر در ۲۰۰۰ نسخه در میزان ۱۳۶۵ به چاپ رسانید. همان گونه که از نام اثر پیداست، این کتاب مجموعۀ سیمقاله تحقیقی برتر از بیدلپژوهان افغانستانی و خارجی در مورد زندگی و آفریدههای بیدل است که در میانه سالهای ۱۳۱۰ تا زمان چاپ کتاب در مجلّاتی چون کابل، آیینه عرفان، عرفان، آریانا، ادب، هرات، خراسان و هنر افغانستان و مقالهیی هم از مجلّه هنر و مردم ایران در آن به چاپ رسیده است.
مجموعۀ مقالات فارسی همایش بین المللی بیدل در شمارۀ ۴ و۵ سال پنجم مجلّۀ خراسان نشریۀ دیپارتمنت دری مرکز زبانها و ادبیات آکادمی علوم در ویژهنامهیی که به بیدل اختصاص یافته بود به چاپ رسید و مجموعه مقالات پشتو در مجلّۀ کابل به طبع رسید.
وزارت تحصیلات عالی در سال ۱۳۶۷ بیدل و چهارعنصر را که رساله داکتری اسدالله حبیب در دانشگاه مسکو بود، در ۱۷۷ صفحه به چاپ رسانید. بیدل و چهار عنصر مشتمِل بر مقدّمهیی مفصّل و شش فصل میباشد. مقدّمه که با عنوان سیر پژوهش در احوال و آثار بیدل آمده است شامل ذکر بیدل در تذکرهها، نقد و بررسی مختصر بیدلپژوهی در افغانستان، ترکیه، ایران، اروپا، آسیای میانه و اتحاد شوروی میباشد. این کتاب بیشتر به زیستنامه بیدل، آثار بیدل و جهانبینی بیدل بر اساس چهارعنصر پرداخته است.
در دهۀ هفتاد به دلیل جنگ و نابسامانی اوضاع، کار تازه و مهمی در مورد بیدل در افغانستان صورت نگرفت در هفت سالی که از دهۀ هشتاد نیز میگذرد کار جدیای در این زمینه متأسفانه شکل نگرفته است که این خود دارای عللیست که ترک کشور به وسیله بسیاری از بیدلشناسان میتواند یکی از آنها به شمار آید، خوشبختانه این دسته از بیدلپژوهان در خارج از کشور با وجود دشواریها، بیدل را از یاد نبردند و زمینه انس و آشنایی بیشتر همزبانان را با این شاعر فراهم کردند.
بیدلپژوهان افغانستانی در خارج از کشور:
در سال ۱۹۸۵م بیدل و علم کلام اثر داکتر عنایتالله ابلاغ از سوی مؤسسه علمی دارالمعرفه ابلاغ در شهر پیشاور پاکستان به چاپ رسید. نویسنده در این کتاب ۱۶۷ صفحهیی با استناد به آثار بیدل، وی را عالم متبحّری در مباحث کلامی و اعتقادی معرّفی کرده است.
بخش اعظم آثار منثور و منظوم قندیآغا با مقدّمۀ عبدالعزیز مهجور و به کوشش عبدالقادر آرزو در کتابی با عنوان خط بوریا در پیشاور (چاپ نخست ۱۳۷۹ و چاپ دوم۱۳۸۳ )از سوی مرکز تحقیقات فلسفی و عرفانی در ۱۰۰۰ شماره به طبع رسید. در سال ۱۳۸۴ خورشیدی منتخب آثار قندیآغا با عنوان اسیر بیدل در تهران به بازار آمد، اسیر بیدل به نظر میرسد همان خط بوریاست که مطالب نه چندان مرتبط با بیدل از درون آن حذف شده است. این کتاب در ۴۳۸ صفحه و ۲۵۰۰ نسخه به کوشش دو تن از ارادتمندان قندیآغا توسط نشر عرفان به چاپ رسید.
در سال ۱۳۷۵ انتشارات ترانه اثری از داکتر عبدالغفور آرزو تحت عنوان گزیدۀ رباعیات بیدل دهلوی را در ۳۰۰۰ شماره و ۲۱۵ صفحه در مشهد به نشر رسانید، آقای آرزو پس از مقدّمهیی که بر این کتاب نوشته است ۷۴۶ رباعی گزینششده بیدل را در ادامه به چاپ رسانیده است. دیگر کتاب ایشان در مورد بیدل بوطیقای بیدل نام دارد که در سال۱۳۷۸ در ۲۰۰۰ نسخه منتشر شد. کتاب سوّم آقای آرزو خوشه هایی از جهان بینی بیدل بود که در سال ۱۳۸۱ با ۳۵۴ صفحه در ۲۰۰۰ شماره وارد بازار شد .این کتاب که در پنج فصل تدوین شده به بیان دیدگاه های بیدل از خلال اشعارش در موارد گوناگون پرداخته است. اخیراً کتابی از ایشان توسط انتشارات سورۀ مهر با عنوان مقایسه انسان کامل از دیدگاه بیدل و حافظ که رساله داکتری ایشان در سال ۱۳۸۶ در دانشگاه تربیت مدرس تهران بود، به چاپ رسیده است. همین ناشر کتابی با عنوان در خانه آفتاب از این بیدلپژوه منتشر کرده است که به شرح احوال و آثار بیدل در این اثر پرداخته شده است.
در سال ۱۳۷۶ داکتر محمدعارف پژمان کتابی به نام بیدل شناسی را که در واقع مجموعه یازده مقاله برگزیده از خودش و دیگر نویسندگان افغانستانی، ایرانی، هندی، تاجیک و ازبک در شناخت شعر و اندیشه عبدالقادر بیدل بود در سلسله نشرات دانشگاه هرمزگان در ۲۰۰۰ شماره به طبع رسانید. مؤلف در آغاز کتاب به بیان زندگینامه و سرگذشت بیدل پرداخته که شاید یکی از بهترین زندگینامهها در مورد بیدل باشد.
شهباز ایرج در سال ۱۳۸۴ش میرزا عبدالقادر بیدل اثر صدرالدین عینی شاعر و پژوهشگر تاجیک را از سریلیک به فارسی برگردان نمود، این کتاب که از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسید، دارای ۳۸۲ صفحه در ۲۲۰۰ شماره بود. بخشهایی از مقدّمۀ چند بخشی آقای ایرج از کتاب بیدل و چهار عنصر داکتر اسدالله حبیب و مقاله” کتابشناسی بیدل” پروین سینا اقتباس شده است. از ویژگیهای خوب این برگردان میشود به تطبیق ابیات منقوله عینی در متن با کلیات بیدل کابل و ذکر اختلاف ها در بخش پایانی کتاب با عنوان یادداشتها و توضیحات اشاره نمود، توضیحات برگردانکننده در پاورقیها در مورد برخی واژههای تاجیکی که برای دیگر فارسیزبانها کمتر قابل فهماند و فهارس گوناگون در اخیر کتاب از دیگر ویژگیهای خوب این اثر است.
محمد کاظم کاظمی شاعر و پژوهشگر افغانستانی مقیم ایران نخستین کارش را در مورد بیدل با کاری مشترک آغاز کرد، ایشان به همراه دو بیدلپژوه ایرانی گزیدهیی از غزلیات بیدل را با نام از چیدن رنگ در سال ۱۳۷۱ در مشهد به نشر سپردند. پس از این کار مشترک، آقای کاظمی دست به پژوهشهایی جدیتر و مستقل درین راستا زد و به سال ۱۳۸۶ گزیده غزلیات بیدل را در انتشارات عرفان در تهران به چاپ رسانید این گزیده شامل ۴۷۰ غزل از سه هزار غزل بیدل است که به وسیله ایشان انتخاب و برخی واژههای دشوار آن شرح و تفسیر گردیده است.
کلید درِ باز که رهیافتهای آقای کاظمی در شعر بیدل میباشد، عنوان کتابی از ایشان است که در ۳۵۰ صفحه امسال (۱۳۸۷) توسط انتشارات سوره مهر وارد بازار نشر شده است، این کتاب شامل دو بخش مستقل اما مرتبط با یکدیگر است که در بخش نخست مباحثی پیرامون صور ابهام و دشواری شعر بیدل و در بخش دیگر به شرح و تفسیر ۱۳ غزل برتر بیدل از دیدگاه شارح پرداخته شده است. این غزلها پیش از این در سلسله مقالاتی با عنوان “پا به پای هم با غزلی از بیدل”(از شماره ۳۷ تا ۵۲ ،تابستان ۱۳۸۳ تا تابستان۱۳۸۶ )در مجله شعر به چاپ رسیده است. نویسندۀ کتاب مدعی است که مباحث این اثر بیشتر متکی به شعر بیدل بوده و این اثر توانسته جوانب و انواع ابهام در شعر بیدل را دستهبندی و روش خاص گشایش هر دسته را نشان بدهد به طوری که خوانندۀ جستجوگر پس از خواندن این کتاب میتواند بسیاری از دشواریها را از پیش رو بردارد(کاظمی،۱۳۸۷: دوازده).
در سال ۲۰۰۲ میلادی پوهندوی داکتر سید نورالحق کاوش کتابی با عنوان آیین زاهد در آیینۀ دیوان بیدل نوشت که در جرمنی به چاپ رسید. این کتاب که در چهار فصل تدوین شده بیشتر در آن به بررسی کارکرد تمثیل در شعر بیدل پرداخته شده است. کاوش به ویژه در فصل سوّم چگونگی استفادۀ بیدل از این صنعت در مورد واژه زاهد و علل این کاربرد را بیان نموده است. این کتاب از جمله کتابهای خوب هموطنان در خارج از کشور محسوب میشود.
یکی از ارزندهترین کارها کتابی با عنوان واژهنامه شعر بیدل پژوهش داکتر اسدالله حبیب بیدلشناس افغانستانی مقیم جرمنی است. ایشان این کتاب را در ۲۵۱ صفحه در سال ۲۰۰۵ میلادی در هامبورگ به نشر رسانید. این کتاب که در نتیجۀ سالها کندوکاو نویسنده در سرزمین سخن و اندیشۀ بیدل است سطح کار برای مخاطبینی در نظر گرفته شده که دست کم با شعر متوسّط فارسی آشنا هستند. مؤلف در این کتاب به شرح و بررسی آن دسته از واژهها، ترکیبات، کنایهها، عبارتها و رواجهای فرهنگی پرداخته که بیدل از آنها در آثارش با بیشترین بسامد استفاده کرده و اکنون در گویشهای دریزبانان افغانستان و به خصوص محاورۀ کابل و روابط اجتماعی مردمان آن موجود است و در هیچ لغتنامه و امثال و حکمی یافت نمیشود(حبیب،۲۰۰۵: چهار). شاید اگر مؤلف کتاب کنایات و رواجهای فرهنگی را در بخش جداگانهیی تدوین مینمود، دستهبندی مفاهیم کتاب بهتر انجام میشد. به نظر میرسد که عنوان واژهنامۀ بیدل گستره کار با ارزش داکتر حبیب را در این کتاب به خوبی نتوانسته است بیان کند.
مقالات:
دستهبندی دقیق موضوعی مقالات پیرامون بیدل، در جراید افغانستان اندکی دشوار است در برخی از مقالات نویسندگان به موضوعات متفاوتی پرداختهاند، با این حال نگاهی به فربهترین این دستهها میافکنیم.
مقالات دستۀ نخست مقالاتی است که به زندگی، شرح احوال و معرفی آثار، خانواده و رجال عصر بیدل پرداختهاند. همچنین این دسته، وقایع تاریخی زمان بیدل و ارتباطات این شاعر با درباریان و امرا را نیز در بر میگیرد. یاد آوری این نکته خالی از لطف نیست که نخستین پژوهشها به صورت آکادمیک در مورد بیدل در افغانستان با پژوهشهایی از این دست آغاز شد. ملکالشعراء قاریعبدالله (۱۲۴۸-۱۳۲۲ش)، با مقالهیی در مجله کابل با عنوان ” میرزا عبدالقادر بیدل” در سال ۱۳۱۰ خوشیدی، سنگ بنای بیدلپژوهی به معنای حقیقی کلمه را در افغانستان گذاشت.
دستۀ دوّم مقالاتی است که به سبب علاقهمندی بیش از حدّ عدّهیی به بیدل در افغانستان، تمایل به اثبات تعلق او به این مرز و بوم در آنها دیده میشود. نگاهی به سیر این گروه از مقالهها در افغانستان نشان میدهد که برخی از بیدلپژوهان تلاش ورزیدند که ثابت کنند بیدل قبل از عزیمت به هند در افغانستان میزیسته است و جسد او هم بعد از وفات به کابل منتقل و در خواجه رواش کابل دفن شده است. یکی از دلایل این دسته افراد پیشگویی این موضوع از سوی بیدل در نتیجۀ صرافت طبع او بود، آنجا که بیدل میگوید “آشیانی که به افشاندن پر نزدیک است” و از دیدگاه اینان مراد ازین مصرع میدان هوایی کابل است که اکنون مزار بیدل نزدیک آنجاست. این مستندات پذیرش شماری از محقّقان را در پی نداشت و پاسخ داده شد. پندار افغانستانیبودن بیدل نیز طرفدارانی داشت، به گفته این عدّه از افراد، پدران بیدل همراه تیمور از جیحون گذشته و در بدخشان افغانستان در منطقهیی که تا کنون مردم آن خود را از قوم برلاس میخوانند مدتی زیستهاند(بدخشی،۱۳۳۳: ۹). تذکار این موضوع در روضهالصفا خواندمیر و یکی دو تذکره متأخر از جمله دلایل این گروه از نویسندگان به شمار میآید.
دسته ای از مقالات به عرس بیدل، بیدلخوانی و بیدلگرایی در افغانستان پرداختهاند، در این مقالات، پیرامون چگونگی و زمان ورود شعر و اندیشۀ بیدل به افغانستان و پیامدهای آن مطالبی آمده است. همچنین درین دسته از مقالات به نقش شاهان و حکّام و معرفی برخی از بیدلگرایان افغانستان نیز پرداخته شده است.
دیگر دستهیی از مقالات به معرفی برخی نسخههای خطی آثار بیدل در کتابخانههای دولتی یا شخصی و دیگر مباحث نسخهشناسی و تصحیح متون تعلق داشت.
دستۀ پنجم شامل مقالاتی پیرامون اندیشه و فکر بیدل است که برخی از نویسندگان به شرح و توضیح این اندیشه بر اساس آثاری از بیدل پرداختهاند.
در ششمین و آخرین دسته از مقالات به بیان ویژگیهای سبکی و دستوری آثار بیدل پرداخته شده است. نویسندگان این مقالات معتقد هستند که برای بیدل فقط محتوا اهمیت نداشته است بلکه او به ظاهر و پوست نیز توجه نموده و به این منظور دست به ترکیبسازی و واژهپردازی زده است. همچنین در این قسمت به کنایات و امثال کوچه بازاری که در آثار بیدل آمده است نیز توجّهاتی شده است. استفادههای نمادین از برخی واژهها نیز در عداد این دسته از مقالات میباشند. از نویسندگان پرکار این دسته باید به داکتر محمدعارف پژمان اشاره نمود.
در مقالاتی که از سوی بیدلپژوهان افغانستانی در خارج از کشور به چاپ رسیده است، نویسندگان اکثراً در آنها به شرح غزلهایی از بیدل پرداختهاند، این مقالات که بیشترینۀ آنها در جمهوری اسلامی ایران به نشر رسیده در برخی موارد گفت و شنودهایی است که با این دسته از بیدلپژوهان در باب جایگاه بیدل در افغانستان و دیگر کشورها انجام شده است. گروهی دیگر از مقالات درین دسته به بررسی جایگاه بیدل در برخی آثار منتشر شدۀ همزبانان و نقد این آثار پرداخته است. از پرکارترین بیدلپژوهان افغانستانی درین دسته به محمد کاظم کاظمی میتوان اشاره کرد.
به عنوان نتیجه و فرجام سخن باید گفت، توجه به گرامیداشت بیدل در قالب کنفرانسها و همایشها و نیز عرس بیدل و نشستهای بیدلخوانی و همچنین تألیف کتابهای مستقل و مقالات متعدد پیرامون مسائل مختلف اندیشۀ بیدل، گسترۀ بیدلشناسی را در افغانستان بارور و رو به رشد نشان میدهد و پیش بینی میشود که در آینده رشد و گسترش بیشتری نیز پیدا کند.
کتابنامه:
– ایرج، شهباز.(۱۳۸۰).«بیدل گرایی در افغانستان(گفت و گو با استاد واصف باختری، شاعر و پژوهشگر افغان)». فصلنامۀ شعر، سال ۹، شمارۀ ۲۹، زمستان، صص۱۶-۲۱٫
– بدخشی، طاهر.(۱۳۳۳). بیدل از افغانستان است، مجلۀ آریانا، سال ۱۲، شمارۀ ۱۱، صص۹-۱۷٫
– بیدل،عبدالقادر.(۱۳۴۱).کلیات.به تصحیح خال محمد خسته.(ج۱).کابل: ریاست دارالتألیف وزارت معارف.
– حبیب، اسدالله.(۱۳۶۷). بیدل و چهار عنصر. کابل: وزارت تحصیلات عالی.
– _________.(۱۳۶۳). بیدل شاعر زمانه ها. کابل: پوهنزی زبان و ادبیات پوهنتون کابل.
– _________.(۲۰۰۵). واژه نامۀ شعر بیدل. هامبورگ: بی نا.
– ژوبل، محمد حیدر.(۱۳۳۶). تاریخ ادبیات افغانستان. کابل: بی نا.
– شفیعی کدکنی، محمد رضا.(۱۳۸۴).شاعر آینه ها. چاپ ششم. تهران: آگاه.
– _______________.(۱۳۴۶). نگاهی به نقد بیدل از «صلاح الدین سلجوقی».مجلۀ راهنمای کتاب، سال ۱۰، شمارۀ ۳، صص۲۶۸-۲۷۲٫
– عبدالغنی.(۱۳۵۱). احوال و آثار میرزا عبدالقادر بیدل. ترجمه میر محمد آصف انصاری. کابل: پوهنزی ادبیات و علوم بشری پوهنتون کابل(چاپ به زبان اصلی ۱۹۶۰م.لاهور).
– کاظمی، محمد کاظم.(۱۳۸۷). کلید درِ باز. تهران: سوره مهر.
http://acsf.af/articlesHTML/khalil1.html
خلیلی الله افضلی