کتمان حقایق در عراق و افغانستان

یکی از موانعی که در راه اجرای سیاست‌گذاری مناسب در زمینه امنیت ملی اخلال ایجاد می‌کند، اکراه در بیان واقعیت و بیان صریح آن چیزی است که واقعا در حال وقوع است، همان کاری که آمریکا اکنون در عراق و افغانستان انجام می‌دهد.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، مجله فارن پالیسی در تحلیلی درباره حقیقت‌پوشی آمریکا نسبت به بیان واقعیت‌ها در عراق و افغانستان می‌نویسد:

« اگر ما به توصیف گمراه‌ کننده و غیرواقعی شرایط دشوار ادامه دهیم مردم به نتایج غلط و دور از واقعیتی درباره آنها خواهند رسید و به حمایت از سیاست‌هایی ادامه خواهند داد که چندان معقول نیستند.

دو مثال بارز این امر جنگ‌های آمریکا در عراق و افغانستان است. دائما گفته می‌شود که تلا‌ش‌ها در عراق نتیجه‌ بخش بوده و باراک اوباما مجبور است وانمود کند که اوضاع در این کشورها قابل تحمل است تا بتواند در نهایت بقیه سربازان آمریکایی در عراق را به خانه بازگرداند. اما با وجود این کاملا واضح است حضور سربازان آمریکایی در عراق طی سه سال گذشته نتایج چندانی دربر نداشته است.

در شرایط مشابه همچنین گفته می‌شود که قرار است به نوعی “صلح همراه با افتخار” در افغانستان ایجاد شود با این حال اعزام سربازان بیشتر به افغانستان در تاثیرگذاری موفق دولت این کشور موثر نبود.

در نهایت هر آنچه که در آسیای مرکزی اتفاق بیفتد، چه خوب و چه بد، توسط مردم این منطقه رقم خواهد خورد نه آمریکا.

حقیقت این است که آمریکا و هم‌پیمانانش جنگ را در عراق واگذار کردند و در حال شکست در جنگ افغانستان هستند. آمریکایی‌ها بدون آن که به اهداف سیاسی بنیادین خود دست پیدا کنند و در حالی که جایگاه استراتژیک کلی‌شان ضعیف شده، اقدام به خارج ساختن نیروهای نظامی خود از این کشورها می‌کنند.

ممکن است آمریکا سرانجام بن‌لادن را از بین برده باشد، اما این در نتیجه کار اطلاعاتی و ضد تروریستی سخت در پاکستان بود و هیچ ارتباطی به مبارزه با شبه نظامی‌گری در کشور همسایه آن نداشت.

آمریکا در دستیابی به اهداف خود شکست خورده،‌ چون این اهداف از ابتدا به درستی انتخاب نشده و رهبران آمریکا (به ویژه دولت جورج بوش) قضاوت‌های استراتژیک بسیار غلطی داشتند. بزرگ‌ترین اشتباه دولت بوش حمله به عراق بود. حمله به عراق هرگز لازم نبود، چون صدام هیچ ارتباطی با القاعده نداشت و حتی هیچ سلاح کشتار جمعی در این کشور پیدا نشد.

این کار یک اشتباه بزرگ بود چون نابود کردن دولت بعثی عراق آمریکا را مسئول کشوری کرد که هیچ ایده‌ای در چگونه مدیریت آن نداشت.

حمله به عراق همچنین باعث منحرف شدن توجه و منابع از افغانستان شد و این موضوع به طالبان کمک کرد تا دوباره بر مناطقی که از دست داده بود، کنترل پیدا کند.

باراک اوباما وارث هر دوی این جنگ‌های پرهزینه شد و اشتباه اصلی‌اش این بود که نفهمید این جنگ‌ها با هزینه‌های قابل قبول، پیروز شدنی نخواهند بود. وی عاقلانه کما بیش پایبند به طرح خروج از عراق است، اما احمقانه تصمیم گرفت به امید ایجاد ثبات کافی در افغانستان برای خروج ازاین کشور تعداد نیروها در این کشور را افزایش دهد.

این حرکت ممکن بود از لحاظ سیاسی چاره کار باشد، اما تنها به معنی هدر دادن منابع بیشتر در راه‌هایی است که تاثیری بر خروجی نهایی نخواهند داشت.

به طور خلاصه‌،‌ این جنگ‌ها به شکست منجر شدند چون تفاوت فاحشی میان شکست دادن یک ارتش عادی درجه سه (که در اختیار صدام بود) و اداره یک جمعیت سرکش و تا دندان مسلح با سابقه طولانی نفرت از هرگونه دخالت خارجی وجود دارد.

نمی‌توان در هیچ جنگی بدون ایجاد نهادهای محلی موثر که واقعا بتوانند کشور مورد حمله را اداره کنند، پیروز شد و این دقیقا کاری است که آمریکایی‌ها انجام دادند. آمریکا نمی‌داند در کشورهای مسلمان گسترده و دارای ساختار فرقه‌ای و قبیله‌ای چطور باید عمل کند.

آمریکا هنگامی به قدرت بزرگ جهانی تبدیل شد که از جنگ‌های پرهزینه بیرون ماند و یا نسبتا دیر وارد این جنگ‌ها شد. آمریکا با حفظ اقتصادی که بسیار قوی‌تر از اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی بود، با تشکیل ائتلافی از هم‌پیمانان قابل اعتمادتر، باثبات‌تر و موفق‌تر از کشورهای بلوک کمونیسم توانست جنگ سرد را ببرد. اشتباهات بزرگ آمریکا هنگامی رخ داد که در اهمیت نبردهای حاشیه‌ای همچون نبرد هند و چین، اغراق کرد.

از سال ۱۹۹۲ به بعد آمریکا بخشی از سرمایه خود را با سوء مدیریت در زمینه اقتصادی و با گرفتار شدن به تکبری که یونانی‌های باستان نسبت به آن هشدار داده بودند، بر باد داده است. سوال مهم این است که آیا آمریکا از این اشتباهات درس خواهد گرفت و شروع به پایه‌ریزی سیاست‌گذاری امنیت ملی بر واقعیت دشوار خواهد کرد و یا آن را براساس رویاهای نومحافظه‌کارانه و یا سیاست‌ مداخله‌گرایی بیش از حد مشتاقانه لیبرال طرح‌ریزی می کند. متاسفانه، نخستین تدارکات برای مبارزات انتخاباتی ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۲ چندان در این زمینه اطمینان‌بخش نیست.»

۱۲
شهریور ۱۳۹۰
نویسنده
دیدگاه‌ها بدون دیدگاه
برچسب‌ها

دیدگاه‌ها بسته است.