برگزاری سومین همایش فرهنگی ـ هنری «روایت همدلی» با حضور اهالی فرهنگ افغانستان و ایران

خانه ادبیات افغانستان با همکاری مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری، سومین همایش فرهنگی ـ هنری «روایت همدلی» را با حضور رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی افغانستان  و استادان زبان و ادب فارسی نظیر دکتر حسن انوشه، دکتر محمدسرور مولایی، محمدکاظم کاظمی و شاعران، نویسندگان و هنرمندان ایرانی و افغانستانی برگزار کرد. این همایش عصر روز پنج‌شنبه ۱۹ماه حوت (اسفند) ۱۳۸۹با تلاوت قرآن کریم و نواخته شدن سرود ملی دو کشور افغانستان و ایران در تالار مهر حوزه هنری آغاز به کار کرد. در آغاز این همایش، محمدسرور رجایی، مسئول نمایندگی خانه ادبیات افغانستان در تهران با اشاره به پیوند‌های ایران و افغانستان گفت: «هیچ‌کشوری به اندازه افغانستان با ایران چنین اشتراکات تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، دینی و حتی نژادی ندارد. هم‌دلی بیشتر فارسی‌زبانان مستلزم یک جهان فارسی است. کشور‌های ایران، افغانستان و تاجیکستان با این همه سابقه درخشان تاریخی می‌توانند با هم‌دلی بیشتر مسئولان فرهنگی‌شان، جهان فارسی را رقم بزنند». وی سپس گزارشی از فعالیت‌های خانه ادبیات افغانستان در سال ۱۳۸۹ بیان کرد.
نخستین سخنران این همایش، محمدکاظم کاظمی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر نام‌آشنای افغانستان بود که با محور قرار دادن آسیب‌شناسی روابط دو ملت افغانستان و ایران گفت: مهم‌ترین دلیل کم‌رنگ بودن ارتباط فرهنگی ایران و افغانستان، عدم شناخت است. در حالی که  دین، آیین، مفاخر، هنر و ادبیات مشترک میان این دو کشور وجود دارد، آن‌چه جای بحث دارد، این است که این مشترکات در تحقق ارتباطات فرهنگی تأثیر نداشته است. مردم افغانستان نسبت به ادیبان ایرانی آشنایی بسیاری دارند، اما جامعه ایران به ویژه اقشار مردم، شناخت کافی از ادیبان افغان ندارند. بسیاری از ایرانیان هنوز نمی‌دانند که ما به فارسی صحبت می‌کنیم.
کاظمی در ادامه سخنانش، به موضوع زبان پرداخت و افزود: «در افغانستان می‌گویند زبان دری، در تاجیکستان، تاجیکی و در ایران، فارسی و به همین دلیل، این شبهه پیش آمده است که این سه با هم تفاوت دارند. هیچ‌کس نمی تواند جمله‌ای حتی بی‌ربط پیدا کند و بگوید این فارسی نیست و دری است. پس یکی از کار‌های ما این باید باشد که بر یکسان بودن زبان فارسی تأکید داشته باشیم و  زبان فارسی را با سه نام فارسی، فارسی دری و فارسی تاجیکی معرفی نکنیم».
این پژوهشگر درباره مفاخر مشترک نیز چنین گفت: موضوع دیگری که باعث کم‌رنگ شدن زبان و حتی گاهی موضوعی چالش برانگیز در میان فرهنگیان شده، موضوع مفاخر است. چون زمانی که در ایران عقیده بر این باشد که زبان فارسی غیر از ایران در جایی دیگری نیست، طبیعی است تمام مفاخر این زبان هم از ایران باشد. بازهم چون این سرزمین در قدیم نامش، ایران بوده و امروز هم ایران است، به طور طبیعی این تصور ایجاد می‌شود که ایران سیاسی امروز همان ایران فرهنگی قدیم است. از طرف افغان قضیه که نام زبان فارسی را دری گذاشتند و اصرار کردند که زبان ما دری است، طبیعتا خسارت‌های بزرگی دیدیم. چون در جهان، هر موضوعی که به نام زبان فارسی شناخته شده بود، به ایران نسبت داده شد. متاسفانه همین موضوع، کدورت و چالشی را در بین فرهنگیان ما از حدود نیم قرن پیش ایجاد کرده  و به ندرت کسانی پیدا شدند که مخالف این جریان حرکت کنند.
دکتر حسن انوشه، نویسنده، پژوهشگر و رییس دانش‌نامه زبان و ادب فارسی، سخنران بعدی این همایش بود که با اشاره به سخنان کاظمی گفت: به گفته آقای کاظمی، ما سنایی را  ایرانی می‌گوییم و مولوی را هم، ولی این‌جا منظور، ایران سیاسی نیست. فکر می‌کنم که آن، ایران فرهنگی است و هنوز هم خوشبختانه وجود دارد و دامنه‌اش در قسمت شرقی بیشتر است. به نظر من اروپایی‌ها راه حل بهتری پیدا کردند و اگر از اندیشمندشان یاد می‌کنند، او را منتسب به شهرش می‌کنند. این کار را ما در قدیم می‌کردیم و می‌گفتیم سنایی، غزنوی است و مولوی، بلخی. اروپایی‌ها هم تغییراتی سیاسی داشته اند و مرز‌هایشان تغییر کرده است. مثلا موتزارت آلمانی قدیم را نمی‌گویند آلمانی، بلکه او را به شهر زادگاهش یاد می‌کنند؛ چون  مرزهای سیاسی تغییر می‌کند، اما شهر تغییر نمی‌کند. اگر این کار را ما هم بکنیم، بسیاری از تعصبات حل می‌شود.
انوشه در ادامه افزود: در مسائل فرهنگی، دولت‌ها چندان موثر نیستند و اگر هم تأثیر بگذارند، مثبت نیست. ایران دوره ششصد ساله با عثمانی جنگ داشت، اما این جنگ هیچ‌گاه میان روابط فرهنگی دو ملت تأثیر منفی نگذاشت. ایران و افغانستان، یک ملت هستند که در دو واحد سیاسی جدا زندگی می‌کنند. فرهنگ مشترکی دارند که هنوز پابرجاست. پیوندهای میان این دو ملت آن قدر قوی و با هم تنیده است که هنوز پس از ۱۵۷ سال که جدا شده‌اند، هنوز خللی بر آن وارد نشده است. جدا از گرد و خاک‌هایی که گاه‌گاهی از هر دو سو برمی‌خیزند، همچنان بی آن‌که پای دولت‌هایشان در میان باشد، به ارتباط فرهنگی ادامه می‌دهند. بهتر است بدگمانی‌ها را کنار بگذاریم و بیش از این‌که به نفاق بیاندیشیم، به فکر ایران فرهنگی باشیم.
بعد از شعر‌خوانی قنبرعلی تابش، شاعر نام‌آشنای افغانستان، نوبت به اسدالله امیری، رایزن فرهنگی افغانستان در تهران رسید. وی در سخنانش گفت: با دو اقدام می‌توان مشکلات را رفع کرد. گاهی در تعاملات فرهنگی میان دو کشور خدشه ‌وارد می‌شود و به همین دلیل، باید بخشی خود را متولی ارتباط فرهنگی بداند. توصیه من این است که بخش خصوصی به این ارتباط اقدام کنند؛ چراکه سیاست‌های دولت بر فرهنگ هم تأثیر می‌گذارد و بخش خصوصی می‌توانند بدون تأثیر گرفتن از سیاست‌های دولتی فعالیت کنند. دوستان  فرهنگی ما می‌توانند سیاست را فرهنگی کنند و با این کار دولت را به پی‌گیری مسایل فرهنگی وادار کنند.
امیری یادآور شد: در راستای ارتباط بهتر فرهنگی، دو برنامه داریم که یکی از آن‌ها ایجاد خانه‌های فرهنگ با همکاری فرهنگیان مهاجر در ایران است.  فعالیت دیگری که در دستور کار ماست، زمینه‌سازی ارتباط میان اهالی فرهنگ ایران و افغانستان است. می کوشیم با هدایت وزارت فرهنک افغانستان، از هر مجموعه فرهنگی یا شخصیت‌ فرهنگی ایرانی که مایل به دیدار از افغانستان و مکان‌های فرهنگی و مجموعه‌های فرهنگی در بلخ، بامیان و هرات و دیگر مناطق باشند، پذیرایی کنیم.
دو نوازی موسیقی سنتی (طبله و رباب)، بخش بعدی روایت هم‌دلی بود که هنرمندان افغانستانی، ناصری و دستگیر رسولی اجرا کردند. آن‌گاه علی داوودی، شاعر ایرانی با بیان خاطراتی از افغانستان، با دو غزل، هم‌دلی را زمزمه کرد. مهمان بعدی، عبدالواحد رفیعی، داستان‌نویس و طنزپرداز افغانستانی ساکن هرات بود که صمیمانه درد دل‌های خود را بیان کرد .
در ادامه این برنامه، شاعران افغانستانی و ایرانی مانند محمد‌حسین فیاض، علی‌محمد مؤدب، زهرا زاهدی، محمود تاجیک، محمد جعفری، مجید باریکانی، علی‌مدد رضوانی و داوود عرفان شعرخوانی کردند. در پایان همایش نیز عبدالرحیم جعفری به اجرای موسیقی افغانستانی پرداخت.

۲۴
اسفند ۱۳۸۹
نویسنده
دیدگاه‌ها بدون دیدگاه
برچسب‌ها

دیدگاه‌ها بسته است.