« رجا در اشعار شیخ اجل سعدی شیرازی و خواجه حافظ »
رجا ارتباط قلب است به ملاحظه کرم مرجو و گفته اند: “رجا ایمنی بود به جود کریم ”
قال الله تعالی : مَن کانَ یَرجُوا لِقاءَ رَبّهَ فَلیَعمَل عَمَلاَ صالِحاً ولا یُشرِک بِعِبادهِ رَبّهِ أحَدا.
« هر کس به لقای او امیدوار است، باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدا احدی را با او شریک نگرداند .»
سعدی :
روی امید سعدی بر خاک آستان است بعد از توکس ندارد یا غایه الامانی( ص ۶۴۱)
حافظ :
بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم (ص ۲۴۸)
سعدی :
روی امید سعدی بر خاک آستان است بعد از توکس ندارد یا غایه الامانی( ص ۶۴۱)
حافظ :
بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم (ص ۲۴۸)
حضرت رسول- صلوات الله علیه- گفت : لاتَمُوتُنَّ اَحَدَکُم اِلاّ وَهُو حَسُنَ الظنّ برَبّه. هیچ کس مبادا که بمیرد و به خدای تعالی نیکو گمان نبرد و گفت : خدای تعالی می گوید : من آنجا ام که بنده ام گمان برد، هر گمان که خواهی به من می بر. حق تعالی وحی فرستاد به یعقوب – علیه السلام- که :
دانی که یوسف را از تو چرا جدا کردم؟ از آنکه گفتی: أخافُ انَّ یَأکُلُهُ الّذِئبَ وَ أنتُم غافلون گفتی ترسم که گرگ وی را بخورد، از گرگ ترسیدی و به من امید نداشتی و از غفلت برادران وی اندیشیدی و از حفظ من یاد نکردی .
سعدی :
گر به خواری ز در خویش براند ما را به امیدش بنشینیم و به در درها نرویم ( ص ۵۷۴)
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی ( ص ۶۰۱)
حافظ :
سری داریم چو حافظ مست لیکن به لطف آن سری امیدوارم ( ص ۲۲۱)
هر چند که هجر برای محب دردناک است اما به اقتضای آنکه مَن أحبَّ لِقاء اللهِ أحبَّ اللهُ لَقاءَهُ، کسی که دیدار خدا را دوست می دارد، خدا نیز دیدار او را دوست می دارد، با امید به پایان رسیدن زمان هجر، آن را به انتها می برد.
سعدی :
همچنان امید می دارم که بعد از داغ هجر مرهمی بر دل نهد امیدوار خویش را ( ص۴۱۶)
حافظ :
سری دارم جو حافظ مست لیکن به لطف آن سری امیدوارم ( صفحه ۲۲۱)
شب معراج از اسرار الهی که با سید عالم رفت یکی این بود که: کُن لی کما لَم تَکُن فَأکونَ لَکَ کَما لَم أزَل، به همگی مرا باش و خود را هیچ مباش، چنانکه نبودی تا ترا باشم چنانکه در ازل بودم .
سعدی :
آخر قصد من تویی غایت جهد و آرزو تا نرسم ز دامنت دست امید نگسلم ( ص ۵۶۸)
خداوندی چنین بخشنده داریم که با چندین گنه امیدوارم ( ص ۱۰۰)
حافظ :
دل به امید روی او همدم جان نمی شود جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند ( ص۱۳۰)
از قول یحیی معاذ رازی نقل است که اصحاب او گفتند ای شیخ! معاملت رجا و معاملت خایفان چیست؟ گفت : بدان که ترک عبودیت ضلالت بود؛ وخوف و رجا دو قایمه ایمانند، محال باشد که کسی به ورزش رکنی از ارکان ایمان به ضلالت افتد. خایف عبادت کند ترس قطعیت را، و راجی امید دارد وصلت را، تا عبادت حاصل نباشد نه خوف درست آید و نه رجا، و چون عبادت حاصل بود، بی خوف و رجا نبود .
سعدی :
سعدی چو امید وصل باقی است اندیشه جان و بیم سر نیست ( صفحه ۴۵۴ )
گرچه بخواند هنوز دست جزع بر دعاست ورچه براند هنوز، روی امید از قفاست ( ص۴۲۹)
رجا را برسه مرتبه تقسیم کرده اند :
۱- رجایی که باعث کوشش در سیر و سلوک و موجب تلذذ بنده است که امید به عفو دارد. زیرا اگر امید ثواب نمی بود، بنده خود را به زحمت عبادت و ادار نمی کرد و همین رجا و امید تقرب است که باعث تلذذ عبد ازعبادت می شود.
سعدی :
با همه جرمم امید، با همه خوفم رجاست گرگرم ما مس است لطف شما کیمیاست (ص ۴۲۹)
مرا چه بندگی از دست و پای برخیزد مگر امید به بخشایش خداوندی ( ص ۶۱۱)
گر برانی و گرم بنده مخلص خوانی روی نومیدیم از حضرت سلطانی نیست( ص ۷۰۸)
وَلاتَقنطُواُ مِن رَحمَهِ الله اِنَّ الله یَغفِر الذُنوبَ جمیعا. هرگز از رحمت خدا ناامید مباشید. البته خدا همه گناهان را خواهد بخشید.
سعدی :
امید هر کس به نیاز و حاجتی است امید ما به رحمت بی منتهای تست (ص ۸۶۵)
گرما مقصریم تو بسیار رحمتی عذری که می رود به امید وفای تست (ص ۷۸۶)
حافظ :
ناامیدم ممکن از سابقه لطف ازل تو پس پرده چه دانی که خوبست وکه زشت (ص ۵۶)
به نا امیدی از این در مرو بزن فالی بود که قرعه دولت به نام ما افتد ( ص ۷۸)
۲- رجاء ارباب ریاضت که لذات نفسانی را ترک کنند و به احکام شریعت پای بند باشند به تزکیه و تصفیه نفس رسند و به حق تقرب جویند.
سعدی :
گرچه شب مشتاقان تاریک بود اما نومید نباید بود از روشنی بامی ( ص ۶۳۴)
فَاقتُلوا أنفُسَکُم ذالکُم خیر لکُم عِندَ بارِئُکُم. از روی باطن این خطاب با جوانمردان طریقت است که نفس خود را به شمشیر مجاهدت سربرگیرند تا با ما رسند.الذّینَ جاهَدو افینا لَنَهدینَّهُم سُبَُلنا . و عجب آنست که هر چند آسیب زهره بلا بیش بیند، ایشان هر روز عاشق ترند و بر فتنه خویش چون پروانه شمع، هر روز فتنه ترند .
حافظ :
حافظ بدست حال پریشان تو ولی بر بوی زلف یار پریشانیت نکوست (ص۴۲)
۳- رجاء دیگر، رجاء لقاء حق است. این رجا پس از وصال نیز بماند، زیرا بنده در این مقام طالب زیادت، و همواره خواستار لقا و شهود به جمیع تجلیات نامتناهی است .
سعدی :
گرنه امید وصال تو بودی زدیده برون کردمی روشنایی (ص ۶۸۹ )
گدایانی از پادشاهی نفور به امیدش اندر گدایی صبور ( ص ۲۷۹ )
حافظ :
دلی که با سر زلفین او قراری داد گمان مبر که بدان دل قرار باز آید ( ص ۳۵۲)
صاحب کشف الاسرار گوید : « زندگانی سه قسم است، یکی زندگانی بیم، دیگر زندگانی امید، سوم زندگانی مهر؛ زنده بیم روز مرگ او را ایمن کنند که : لاتَخافُوا و لا تَحزَنوا، زنده امید را روز پسین فانوازند که : إبشِروا بالجَنَّهِ الّتی کُنتُم تُوعَدون، زنده مهر را از دولت بر بساط کرم در مجلس انس این کرامت آید که :إرجِعی الی رَبَّکَ راضیّهً مَرضیهً .
تهیه کننده: نسرین گدازنده، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی