شعر کاظمی، شعر اعتراض است و بغض در گلو شکسته یک ملت

خبرگزاری تسنیم: رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: شعر کاظمی شعر درد و رنج سرزمینی است که دوران پرآشوبی را سپری می‌کند و هنوز هم این دوران سخت برای ملتش ادامه دارد و شعر او بغض در گلو شکسته این ملت است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هشتمین شب شاعر با موضوع پاسداشت شاعر افغان، محمدکاظم کاظمی، امروز سه‌شنبه هفدهم دی‌ماه با حضور سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمدرضا آغاسی، آیت‌الله حائری شیرازی، حجت‌الاسلام سیدعبدالله حسینی، قنبرعلی تابش، محمد نور (سفیر افغانستان در ایران) و شاعرانی چون علیرضا قزوه، علی‌محمد مودب، رضا اسماعیلی، اسماعیل امینی، کمال شفیعی، میلاد عرفان‌پور و جمع دیگری از شاعران نام‌‌آشنا برگزار شد.

غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی از سخنرانان این مراسم بود که طی سخنانی گفت: در چهار دهه اخیر در میان دو کشور همسایه و هم‌کیش تاریخی یعنی ایران و افغانستان تحولات شگرفی روی داده که از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قابل توجه است.  ارکان بسیاری از امور در این دو کشور زیرورو شد، غم‌ها و شادی‌های فراوانی پدید آمد، شاید بعدها تاریخ‌نگاران مناسبات میان دو ملت ایران و افغانستان را از بعد از کودتای افغانستان و انقلاب اسلامی بنویسند و ابعاد مختلف تاثیرگذاری این تحولات را تشریح کنند. یکی از اتفاقاتی که در این چهار دهه افتاده مهاجرت جمع کثیری از خواهران و برادران افغانستانی به ایران بوده که خود داستان طولانی دارد و با تلخی‌ها و شیرینی‌های فراوان این مهاجرت هم در داخل ایران و هم در افغانستان آثار گوناگونی داشته است.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی ادامه داد: یکی از برش‌هایی که می‌توان به این واقعیت زد، تاثیر در زبان و ادبیات فارسی بوده و از این حیث مهاجرت افغان‌ها به ایران قابل تجزیه و تحلیل است. ظهور شاعران متعدد در ایران و انتشار آثار نویسندگان و محققان متعدد که جزیی از ادب فارسی و سرمایه زبان فارسی است، از نتایج مهاجرت‌ها محسوب می‌شود. از جمله کسانی که به عنوان یک شاعر برجسته در فرآیند این مهاجرت در ایران شناخته شده محمدکاظم کاظمی است. وجود او در ایران، به خودی خود یک پیام است. او با شعر خود به ما ایرانی‌ها اعلام می‌کند که قلمرو زبان فارسی محدود به ایران نمی‌شود و شعر و زبان فارسی قلمرویی پهناورتر از ایران امروز دارد.

وی افزود: حضور کاظمی در ایران و اقدامات ارزنده او برای ما بسیار خوشایند است و اعتماد به نفس بیشتری به ما می‌دهد وقتی ما حس می‌کنیم که شاعری از دوردست  به ایران آمده و با زبان فاخر و سلیسی به زبان فارسی شعر می‌سراید. این قوت زبانی ما را نشان می‌دهد که ما و همسایگان افغانستانی به آن زبان سخن می‌گوییم. علاوه بر این اشتراکات در زبان و ادبیات معرف اشتراکات فرهنگی و تاریخ طولانی مشترکی است که با مردم افغانستان داشته‌ایم.  کاظمی زبان فاخر و استواری دارد در حالی که بن‌مایه‌های شعر خراسان در شعر او دیده می‌شود. وقتی شعر کاظمی را از افغانستان می‌خوانیم و می‌شنویم به یاد بزرگانی می‌افتیم که سرحلقه شاعران فارسی‌زبان در طول تاریخ بوده‌اند.

حدادعادل در ادامه سخنانش اظهار داشت: زبان فارسی که امروز موظف به پاسداری از آن هستیم، رودی است که سرچشمه اولیه آن در سرزمینی بوده که کاظمی‌ها به آن تعلق دارند و اصالت را به خوبی در کلام، شعر و نثر کاظمی می‌بینیم. در عین حال زبان و بیان کاظمی، زبان و بیان شاعر امروز است. یعنی شعر او بوی کهنگی نمی‌دهد. شعر امروز است اما ستون‌های اصلی شعر او استوار بوده و از سبک خراسانی است که با بهره‌هایی از سبک عراقی و هندی پایدار مانده  ولی زبانی بسیار صمیمانه‌ دارد.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی شعر محمدکاظم کاظمی را شعر اعتراض دانست و گفت: شعر او شعر درد و رنج  سرزمینی است که حداقل نزدیک به ۴۰ سال است دوران پرآشوبی را سپری می‌کند و هنوز هم این دوران سخت برای این ملت ادامه دارد. شعر کاظمی بغض در گلو شکسته یک ملت است ما در دهه‌های پیش شاعران بزرگی از افغانستان مانند خلیل‌الله خلیلی را می‌شناسیم. امروز خوشحال هستیم که شاعر دیگری از تبار افغانستان، ایران را به عنوان وطن دوم خود اختیار کرده و حلقه وصلی میان زبان و ادب فارسی در ایران و افغانستان شده است.

وی در ادامه سخنانش بیان کرد: کاظمی فقط یک شاعر نیست او زبان‌شناس و پژوهشگری است که به سرنوشت و سرگذشت زبان فارسی و قلمروهای فارسی‌زبانان توجهی عالمانه دارد. تحلیل‌های او از زبان دری در افغانستان و فرصت‌ها و تهدید‌هایی که در راه این زبان موجود بوده است میان آثارش به چشم می‌خورد. او در کتاب «نقد بی‌دل» یک پژوهشگر سختکوش و با انضباط که گویی کار دیگری جز پژوهش ندارد، در کتاب «زبان فارسی» یک منضبط فکری که روند تحولات، فرصت‌ها و تهدیدها را تشریح می‌کند و در میان شعرش شاعری موفق و مسلط ظاهر شده است. این شاخصه‌ها توانسته کاظمی را در میان هم ردیفان خود برجسته کند. شعر او شعری انسانی و والاقدر است و کلامش در خدمت ملت و امت اسلامی به کار گرفته شده است.

حدادعادل گفت: فرهنگستان زبان و ادب فارسی به شاعری مانند کاظمی که عضو وابسته به این فرهنگستان است افتخار می‌کند، او با فرهنگستان همکاری‌هایی دارد و در شورای برون‌مرزی ما که با افغانستان مرتبط است شرکت می‌کند. من اطمینان دارم در آینده فارسی‌زبانان و ادیبان ایران و افغانستان از وجود فکر و قلم او استفاده‌های بیشتری می‌کنند.

۳۰
دی ۱۳۹۲
نویسنده
دیدگاه‌ها بدون دیدگاه
برچسب‌ها

تجلیل از شاعر «شمشیر و جغرافیا»؛ روزی می‌رسد که ایرانی‌ها و افغان‌ها، برای هم اتباع بیگانه نیستند

خبرگزاری تسنیم: هشتمین شب شاعر با موضوع پاسداشت محمدکاظم کاظمی، عصر دیروز با حضور حدادعادل، سعید جلیلی، سیدعباس صالحی، آیت‌الله حائری شیرازی، قنبرعلی تابش، سفیر افغانستان و شاعرانی چون قزوه، مودب، رضا اسماعیلی، اسماعیل امینی و… برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هشتمین شب شاعر با موضوع پاسداشت شاعر افغان، محمدکاظم کاظمی، امروز سه‌شنبه هفدهم دی‌ماه با حضور سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمدرضا آغاسی، آیت‌الله حائری شیرازی، حجت‌الاسلام سیدعبدالله حسینی، قنبرعلی تابش، محمد نور (سفیر افغانستان در ایران) و شاعرانی چون علیرضا قزوه، علی‌محمد مودب، رضا اسماعیلی، اسماعیل امینی، کمال شفیعی، میلاد عرفان‌پور و جمع دیگری از شاعران نام‌‌آشنا برگزار شد.

سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از سخنرانان این مراسم بود که طی سخنانی گفت: این اولین ملاقات من با محمدکاظم کاظمی است؛ اما طی این سال‌ها در مراودات دیپلماتیک و سیاسی با چهره‌های مطرح افغانستان کمتر ملاقاتی پیش آمده است که یادی از این شاعر نکرده باشیم. در ملاقات کرزای نیز بخشی از صحبت ما مربوط به اشعار او بود و همین‌طور در صحبت‌هایی که با سایر افراد در افغانستان ملاقات می‌کردیم، مطرح می‌شد اما باید دید چرا در این گفت‌وگوها ضرورت ایجاب می‌کرد تا از محمدکاظم کاظمی یادی کنیم. چیزی که در مناسبات دو کشور می‌تواند موجب پیشرفت باشد، سرمایه‌های مشترک آن ملت‌هاست. میراث مشترک، منافع و دغدغه‌های مشترک خیری است که در روابط دو ملت تاثیر فراوانی دارد.

خاطره‌ای از جلیلی در کابل: چه وقت دردهای مشترک ما تمام می‌شود

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: ما با کشور افغانستان اشتراکات و دغدغه‌های مشابهی داریم، چیزی که در این میان جایش خالی بود، بیان دردها و اشتراکات این دو ملت بود. سال ۷۰ وقتی به خاطر مناسبات سیاسی به کشور افغانستان رفته بودم، در یکی از خیابان‌های کابل مشغول قدم‌زدن بودم. آن هنگام لباس رسمی بر تن داشتم، یک نفر از بازار کابل با همین احساس‌های مشترک مرا به آغوش کشید و با گریه بسیار گفت: چه وقت دردهای مشترک ما تمام می‌شود.

وی تصریح کرد: میان این دو ملت آرمان‌های مشترکی وجود دارد و در این حالت شاعری پیدا می‌شود که با زبان هنر این آرمان ها و دغدغه‌ها را بیان می‌کند. «من از سکوت شب سردتان خبر دارم/ شهید داده‌ام از دردتان خبر دارم» حرفی که مدت‌ها می‌خواستیم بیان شود، توسط زبان بلیغ یک شاعر بیان شد. تعابیر به کار رفته در اشعار کاظمی فقط یک احساس مشترک نیست، بلکه از آرمان‌ها و نگاه‌های مشترک میان دو ملت سخن می‌گوید. یکی از بهترین شعرهایی که به دل من نشسته است شعری بود که در رحلت امام خمینی سروده بود: «امشب خبر کنید تمام قبیله را…». چنین تعابیر و اشعاری دیگر احساس جدایی میان دو ملت نمی‌گذارد و تعابیری مانند «زنجیرهای سینه‌زنی را بیاورید» این عرصه را ارزشمند می‌کند.

سعید جلیلی: در بیان دغذغه‌های دو ملت دردمند و هوشمند است

جلیلی در ادامه سخنانش افزود: ابیات و اشعار کاظمی فقط توصیف شاعرانه و احساس نیست و سخنی نیست که فقط صناعات شعری را آشکار و بخواهد با الفاظ بازی کند. نکته‌ای که در میان اشعار کاظمی ارزشمند است، دردمندی، هوشمندی و انذارهای به موقع در مورد دغدغه‌های مشترک در میان دو ملت است. او ابیاتی دارد که نگاه هوشمندانه‌اش به وقایع سیاسی یک امت را نشان می‌دهد. اینکه شاعر بتواند بیان واقعیتی را به موقع تشخیص دهد و آن را به بهترین زبان بیان کند، بسیار ارزشمند است.

وی اظهار داشت: سهم دقیق یک شاعر و اندیشمند از ظرایف راه و آسیب‌هایی که می‌تواند در مسیر وجود داشته باشد نکات قابل توجهی است که در کاظمی وجود دارد. مگر ما از شعر و ادب چه انتظاری داریم جز اینکه یک درد و یک آرمان به خوبی بیان شده و موجب بصیرت و آگاهی شود. در دوران جنگ تحمیلی ما شهدای بسیاری دادیم یکی از انتظاراتی که از هنر و ادبیات موجود است، این است که بتوانیم یاد آن شهدا را در مراسم‌های بزرگداشت‌شان گرامی بداریم. سروده‌های کاظمی یکی از بهترین‌ سروده‌هایی است که می‌تواند بیانگر خاطرات جنگ و شهدا باشد. «در آتش چنان سوخت بال و پرت را/که حتی ندیدیم خاکسترت را» چنین تعابیر ارزشمندی در میان سروده‌های کاظمی موجود است.

جلیلی ادامه داد: یکی از مواردی که همیشه در مورد محمدکاظم کاظمی برایم جالب بود، سن کم این شاعر موقع سرودن برخی اشعار ارزشمند بود. کاظمی از لطف الهی، بصیرت و استعدادی بهره‌مند است که توانسته است آن را به بهترین شکل نشان دهد. من وظیفه خود دانستم تا با شرکت در این مراسم به قدر بضاعت خویش از او تشکر کنم. با این نگاه مشترک بین امت اسلام و دو ملت ایران و افغانستان می‌توانیم به سوی تمدن اسلامی که برای همه ما ارزشمند است با شتاب بهتر و بیشتری گام برداریم.

حدادعادل:شعر کاظمی، شعر اعتراض است و بغض در گلو شکسته یک ملت

غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی دیگر سخنران این مراسم بود که طی سخنانی گفت: در چهار دهه اخیر در میان دو کشور همسایه و هم‌کیش تاریخی یعنی ایران و افغانستان تحولات شگرفی روی داده که از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قابل توجه است.  ارکان بسیاری از امور در این دو کشور زیرورو شد، غم‌ها و شادی‌های فراوانی پدید آمد، شاید بعدها تاریخ‌نگاران مناسبات میان دو ملت ایران و افغانستان را از بعد از کودتای افغانستان و انقلاب اسلامی بنویسند و ابعاد مختلف تاثیرگذاری این تحولات را تشریح کنند. یکی از اتفاقاتی که در این چهار دهه افتاده مهاجرت جمع کثیری از خواهران و برادران افغانستانی به ایران بوده که خود داستان طولانی دارد و با تلخی‌ها و شیرینی‌های فراوان این مهاجرت هم در داخل ایران و هم در افغانستان آثار گوناگونی داشته است.

وجود کاظمی در ایران، به خودی خود یک پیام است

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی ادامه داد: یکی از برش‌هایی که می‌توان به این واقعیت زد، تاثیر در زبان و ادبیات فارسی بوده و از این حیث مهاجرت افغان‌ها به ایران قابل تجزیه و تحلیل است. ظهور شاعران متعدد در ایران و انتشار آثار نویسندگان و محققان متعدد که جزیی از ادب فارسی و سرمایه زبان فارسی است، از نتایج مهاجرت‌ها محسوب می‌شود. از جمله کسانی که به عنوان یک شاعر برجسته در فرآیند این مهاجرت در ایران شناخته شده محمدکاظم کاظمی است. وجود او در ایران، به خودی خود یک پیام است. او با شعر خود به ما ایرانی‌ها اعلام می‌کند که قلمرو زبان فارسی محدود به ایران نمی‌شود و شعر و زبان فارسی قلمرویی پهناورتر از ایران امروز دارد.

وی افزود: حضور کاظمی در ایران و اقدامات ارزنده او برای ما بسیار خوشایند است و اعتماد به نفس بیشتری به ما می‌دهد وقتی ما حس می‌کنیم که شاعری از دوردست  به ایران آمده و با زبان فاخر و سلیسی به زبان فارسی شعر می‌سراید. این قوت زبانی ما را نشان می‌دهد که ما و همسایگان افغانستانی به آن زبان سخن می‌گوییم. علاوه بر این اشتراکات در زبان و ادبیات معرف اشتراکات فرهنگی و تاریخ طولانی مشترکی است که با مردم افغانستان داشته‌ایم. کاظمی زبان فاخر و استواری دارد در حالی که بن‌مایه‌های شعر خراسان در شعر او دیده می‌شود. وقتی شعر کاظمی را از افغانستان می‌خوانیم و می‌شنویم به یاد بزرگانی می‌افتیم که سرحلقه شاعران فارسی‌زبان در طول تاریخ بوده‌اند.

شعرش بوی کهنگی نمی‌دهد

حدادعادل در ادامه سخنانش اظهار داشت: زبان فارسی که امروز موظف به پاسداری از آن هستیم، رودی است که سرچشمه اولیه آن در سرزمینی بوده که کاظمی‌ها به آن تعلق دارند و اصالت را به خوبی در کلام، شعر و نثر کاظمی می‌بینیم. در عین حال زبان و بیان کاظمی، زبان و بیان شاعر امروز است. یعنی شعر او بوی کهنگی نمی‌دهد. شعر امروز است اما ستون‌های اصلی شعر او استوار بوده و از سبک خراسانی است که با بهره‌هایی از سبک عراقی و هندی پایدار مانده  ولی زبانی بسیار صمیمانه‌ دارد.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی شعر محمدکاظم کاظمی را شعر اعتراض دانست و گفت: شعر او شعر درد و رنج  سرزمینی است که حداقل نزدیک به ۴۰ سال است دوران پرآشوبی را سپری می‌کند و هنوز هم این دوران سخت برای این ملت ادامه دارد. شعر کاظمی بغض در گلو شکسته یک ملت است؛ ما در دهه‌های پیش شاعران بزرگی از افغانستان مانند خلیل‌الله خلیلی را می‌شناسیم. امروز خوشحال هستیم که شاعر دیگری از تبار افغانستان، ایران را به عنوان وطن دوم خود اختیار کرده و حلقه وصلی میان زبان و ادب فارسی در ایران و افغانستان شده است.

فرهنگستان ادب به وجود کاظمی افتخار می‌کند

وی در ادامه سخنانش بیان کرد: کاظمی فقط یک شاعر نیست او زبان‌شناس و پژوهشگری است که به سرنوشت و سرگذشت زبان فارسی و قلمروهای فارسی‌زبانان توجهی عالمانه دارد. تحلیل‌های او از زبان دری در افغانستان و فرصت‌ها و تهدید‌هایی که در راه این زبان موجود بوده است میان آثارش به چشم می‌خورد. او در کتاب «نقد بی‌دل» یک پژوهشگر سختکوش و با انضباط که گویی کار دیگری جز پژوهش ندارد، در کتاب «زبان فارسی» یک منضبط فکری که روند تحولات، فرصت‌ها و تهدیدها را تشریح می‌کند و در میان شعرش شاعری موفق و مسلط ظاهر شده است. این شاخصه‌ها توانسته کاظمی را در میان هم ردیفان خود برجسته کند. شعر او شعری انسانی و والاقدر است و کلامش در خدمت ملت و امت اسلامی به کار گرفته شده است.

حدادعادل گفت: فرهنگستان زبان و ادب فارسی به شاعری مانند کاظمی که عضو وابسته به این فرهنگستان است افتخار می‌کند، او با فرهنگستان همکاری‌هایی دارد و در شورای برون‌مرزی ما که با افغانستان مرتبط است شرکت می‌کند. من اطمینان دارم در آینده فارسی‌زبانان و ادیبان ایران و افغانستان از وجود فکر و قلم او استفاده‌های بیشتری می‌کنند.

صالحی: کاظمی؛ شاعری بی‌حاشیه و آرام است

سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در این مراسم به سخنرانی پرداخت و گفت: ما با کشور افغانستان اشتراکات بسیاری داریم. در چهار دهه اخیر فرهنگ و ادبیات ایران با تلاش شاعران و ادیبان افغانستان بارورتر شده است. سهمی که شاعران و ادیبان کشور افغانستان در این ۳ دهه گذشته در تاریخ ایران داشته‌اند، همواره به عنوان یک دوره طلایی از اشتراکات و ارتباطات در تاریخ دو ملت باقی می‌ماند.

وی در توضیح روند آشنایی خود را با محمدکاظم کاظمی گفت: من در اواخر دهه ۷۰ با کاظمی در مشهد آشنا شدم. به اعتبار خراسانی بودن دوستان مشترک بسیاری داشتیم که حلقه ارتباطی ما بودند. این افراد تکاپوی حقیقی کاظمی را نشان می‌دادند. کاظمی شاعری بی‌حاشیه و آرام است و همیشه بی‌آنکه به حاشیه بپردازد، به فعالیت خود در متن ادامه می‌دهد. او هم خوب شعر می‌سراید و هم اینکه خود را محدود به افق شاعری کرده است.

نامش در تاریخ فرهنگ ایران باقی خواهد ماند

معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه سخنانش اظهار داشت: ترکیب سه‌گانه آموزش نسل جوان، پژوهشگری و شاعری به‌ویژه در حوزه‌های مغفول، در ذهن ما خاطرات بسیار خوبی را از محمدکاظم کاظمی ثبت کرده است. او از کسانی است که در تاریخ فرهنگ ایران نامش باقی خواهد ماند. تلاش پیگیر کاظمی همیشه با همسر مهربانی همراه بوده که در کنار مرد موفق زندگی‌اش حضور داشته و دارد. من به هر دوی این شاعران تبریک گفته و به پاسداشت اقدامات و زحمات کاظمی در عرصه زبان فارسی از او تشکر می‌کنم.

علیرضا قزوه، مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری، از دیگر سخنرانان این مراسم بود که طی سخنانی گفت: قبل از هر سخنی سلام آقای جعفریان و نظری را به همه شما و آقای کاظمی می‌رسانم. ما امروز برای پاسداشت شاعری از سرزمین افغانستان در کنار هم گرد آمده‌ایم و باید گفت افغانستان کشوری متمایل به شعر و فرهنگ است و محمدکاظم کاظمی از کسانی است که بیشترین خدمات را به این عرصه کرده و بیشترین نقدها را در این حوزه نوشته است.

قزوه: در حق تابش ظلم شده است

قزوه طی سخنانی از شیوه برخورد با اهالی کشور افغانستان در ایران انتقاد کرد و در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به وضعیت نامساعد قنبرعلی تابش، شاعر و فرهیخته افغان، عنوان کرد: قنبرعلی تابش به چهره‌ای مظلوم تبدیل شده است. مسئولان باید هرچه زودتر تکلیفش را روشن کنند. در حق او ظلم شده است، چراکه به او گفته‌اند باید برود، در صورتی که او دانشجو و علاقه‌مند به تحصیل است. تابش استعداهای ویژه‌ای دارد و شاید روزی بتواند یکی از چهره‌های سیاسی برتر کشور باشد. دوستان ما نادانسته با ایشان به ناملایمتی رفتار کردند.

مؤدب: کاظمی برکتی برای شعر فارسی است

در ادامه این مراسم، علی‌محمد مودب، شاعر، طی سخنان کوتاهی محمدکاظم کاظمی را برکتی برای شعر فارسی خواند و شعری را برای تقدیر و تشکر از اقدامات ارزنده او قرائت کرد.

سروده‌ای از تابش: تا که مولاناست آهنگ زبان فارسی…

همچنین قنبرعلی تابش طی سخنان کوتاهی گفت: ما کار سختی در پیش داشتیم و باید ثابت می‌کردیم زبان فارسی و دری یکی است. وی سخنان خود را با غزلی با نام «زبان فارسی» و برای تقدیر از محمدکاظم کاظمی ختم کرد:

تا که مولانا است  آهنگ  زبان فارسی
شمس قد افراشت خواهد، سرفشان فارسی

از حدود چین و ماچین تا  بخارا و ختن
روم و ری  جغرافیای باستان فارسی

قندهار تو سمرقند است در رقص و سماع
بلخ، لاهور است در رنگین‌کمان فارسی

شهر نیشابور و غزنین‌اند بخشی از بهشت
می رسد تا عرش اعلا دودمان فارسی

دشت لیلی بوی ابراهیم ادهم می‌دهد
شهر شیخ مهنه، عشق‌آباد جان فارسی

بحر هند از موج‌ها، یک صبحدم بیدل شکفت
تا که لب تر کرد از شیرین‌بیان فارسی

تو برای فال حافظ می کشی خط‌ ونشان؟
هفت خط “تاج‌محل” خط و نشان فارسی

رودکی، فردوسی و سعدی، سنایی و شهید:
یک قلم خورشید از یک کهکشان فارسی

کاشکی رخش از سمنگان شیهه­ی دیگر کشد
کاش سهرابی دگر زاید زنان فارسی

کابل و کشمیر و شیراز و خجند و چین و روم
کاشکی احیا شود باز این جهان فارسی

کاظمی: داغ و دردی زنده از ایران در دل داریم

محمدکاظمی کاظمی در این مراسم طی سخنانی گفت: من به این اعتبار پذیرفتم در این مراسم شرکت کنم که از کشورم افغانستان و مردمش بگویم. ما مردم افغان که صدایمان کمتر شنیده شده است، داغ و دردی زنده در دل داریم که آیا می‌شود روزگاری بیاید که مردم ایران نسبت به ما تصویر مثبت‌تری داشته باشند و ما نیز نسبت به آنها همین‌گونه باشیم؟

وی ادامه داد: یکی از برکاتی که ما را در شعر و ادبیات ثابت‌قدم کرد و انگیزه بخشید تا در این عرصه کار کنیم این بود که بسیاری از شاعران ما با شاعران کشور ایران چنان الفتی یافته بودند که شاید این انس و الفت در میان دیگر اقوام کمتر حس می‌شد. این روابط شروع کننده تعامل سالم فرهنگی، رسانه‌ای و ادبی میان اهالی دو کشور بود. گروهی از شاعران افغان و شاعرانی از ایران زمین به یکدیگر نزدیک شده و روابط بسیار صمیمانه‌ای با هم برقرار کردند. امروز می‌بینیم هر کدام از این شاعران که در نهادهای فرهنگی ایران متولی هستند نقش مثبتی برای تصویرگری چهره دیگری از افغان‌ها دارند.

کاش روزی برسد که هم‌دیگر را هم‌وطنان فرهنگی یک میهن بدانیم

کاظمی افزود: وقتی یک شاعر افغان می‌خواهد از محیط مهاجرت خود به کشورش بازگردد، چند ارگان ایرانی برای او مراسم تودیع برگزار می‌کنند و این تصویر دیگری بود که به برکت اشتراکات و روابط میان دو ملت ایجاد شد. ای کاش بتوانیم به این افق نگاه کنیم که روزی برسد که دیگر برای هم اتباع بیگانه نباشیم و همدیگر را هم‌وطنان فرهنگی یک میهن بدانیم؛ هم‌وطنانی که شمشیر دشمن ما را از هم جدا کرده است.

این شاعر برجسته افغان عنوان کرد: ما دارای علقه‌های محکمی هستیم و اشتراکات دیرینه و ارزشمند بسیاری داریم و می‌توانیم با نگاه مثبت‌تری از نسل‌های قبل به روند پیشرفت خود در عرصه شعر ادامه دهیم و اگر توفیقی در این راستا حاصل می‌شود، آن را از ثمرات اشتراکات میان دو ملت بدانیم. جلسه امروز را باید به فال نیک گرفت و امیدوارم روز به‎روز همدلی‌های قدیم را بیشتر بیابیم و رنج دیرپایی که بسیار از مردم افغان حس کردند کاهش یابد.

به کارگر افغان نیز مانند شاعر افغان نگاه کنید

کاظمی بیان کرد: برخی می‌گویند باید به قنبرعلی تابش در این کشور نگاه ویژه‌ای شود. من بر این عقیده نیستم که جمهوری اسلامی باید نسبت به اهالی ادب افغانستان نگاه ویژه‌ای داشته باشد، بلکه معتقدم این نگاه باید در تمام سطوح تسری یابد. این نگاه که عده‌ای را گلچین کنیم و بگوییم تسهیلات ویژه‌ای برای این گروه قائل باشیم، درست نیست.
وی در پایان سخنانش گفت: یک بار ما به گناباد رفته بودیم. قناتی در آنجا وجود داشت که آبش کم شده بود. هیچ یک از مقنی‌های کارکشته ایرانی جرأت نمی‌کردند به عمق بسیار زیاد این قنات بروند، اما چاه‌کنان افغانی به داخل آن رفته و ۲۰ درصد به آب قنات افزودند. این مایه حیات به وسیله چاه‌کنان افغانستانی به مردم ایران هدیه شد. امیدوارم نگاهی که نسبت به شاعران افغان وجود دارد، در مورد کارگران این کشور نیز وجود داشته باشد.

بیات، همسر کاظمی: کاظمی بال پرواز من بود

بیات، شاعر افغان و همسر محمدکاظم کاظمی در بخشی از این مراسم گفت: همراهی‌های همسرم مانند بالی برای پرواز من بود. تجربه زندگی مشترک ما پر از خاطرات است و من به جرأت داعیه‌دار این هستم که تمام زندگی ما به گذشت و مهربانی سپری شده است. در سال‌های اول زندگی، همسرم شعری از سیدحسن حسینی برایم خواند که مضمونش سادگی بود. فهمیدم منش خود او نیز در زندگی به همین گونه است. همچنین خاطرات ایام جوانی او در تربیت فرزندان کمک بسیاری به من کرده است.

مانند همه مهاجران دیگر در صف تمدید مدارک اقامت خود می‌ایستد

وی ادامه داد: افراد وقتی میان مردم و اهالی سیاست شناخته می‌شوند، از طریق این شهرت سودجویی کرده و امکانات و تسهیلاتی را برای خود جمع می‌کنند، اما محمدکاظم کاظمی هیچگاه این کار را نکرد و مانند همه مهاجران دیگر در صف تمدید مدارک اقامت خود می‌ایستد.

بیات در پایان سخنانش به شاخصه‌های ارزنده شعر محمدکاظم کاظمی اشاره کرد و افزود: پرداختن به درد مردم و دغدغه‌ای که در عصر زمانی موجود است ا زجمله شاخصه‌هایی است که همیشه در شعر او موج می‌زند؛ حتی شعری را که به مناسبت تولد فرزندم سرود با همین مضمون همراه بود.

۳۰
دی ۱۳۹۲
نویسنده
دیدگاه‌ها بدون دیدگاه
برچسب‌ها

امروز مهم‌ترین مسأله دنیای اسلام «وحدت» است و با وجود همه توطئه‌ها، آینده امت اسلامی در پرتو «وحدت، آگاهی و بیداری اسلامی» درخشان و نویدبخش خواهد بود.

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای تأکید فرمودند: امروز مهم‌ترین مسأله دنیای اسلام «وحدت» است و با وجود همه توطئه‌ها، آینده امت اسلامی در پرتو «وحدت، آگاهی و بیداری اسلامی» درخشان و نویدبخش خواهد بود.

خبرگزاری فارس: «وحدت» مهم‌ترین مسأله امروز دنیای اسلام است/ هشدار نسبت به خطر بزرگ جریان‌های تکفیری

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در خجسته سالروز میلاد تاریخ سازِ نبی مکرم اسلام و ولادت پربرکت امام صادق (ع) در دیدار «جمعی از مسئولان کشور، میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی و گروههایی از مردم»، با دعوت از جهان اسلام برای برآورده ساختن انتظارات پیامبر خاتم، تاکید کردند: امروز مهمترین مساله ی دنیای اسلام، وحدت است و با وجود همه توطئه ها، آینده امت اسلامی در پرتو «وحدت، آگاهی و بیداری اسلامی»، درخشان و نوید بخش خواهد بود.

حضرت آیت الله خامنه ای با تبریک عید سعید میلاد پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی (ص) و ولادت پربرکت امام جعفر صادق (ع)، «آزادی از تصورات و اوهام» و سپس تلاش برای «آزادی از ظلم و ستم حکومتهای مستبد و ایجاد حکومت عادلانه» را دو روش اساسی اسلام برای آزادی بشر برشمردند و افزودند: ملتهای مسلمان باید با ایجاد آزادی درونی و فکری، تلاش کنند با دستیابی به «استقلال سیاسی، استقرار حکومتهای مردمی، برپایی مردم سالاری دینی و حرکت براساس شریعت اسلام»، خود را به آزادی مورد نظر اسلام عزیز برسانند.

ایشان، توطئه ها و تحرکات دشمنان اسلام برای جلوگیری از آزادی حقیقی و سعادت امت اسلامی را، پیچیده و چند بعدی خواندند و خاطرنشان کردند: ایجاد اختلاف میان مسلمانان، محور اساسی ترفندهای استکبار است.

حضرت آیت الله خامنه ای، تلاش ۶۵ ساله برای فراموش شدن مسئله فلسطین و تحمیل وجود رژیم جعلی، جنایتکار و غاصب صهیونیستی بر ملتهای مسلمان را، نمونه ای از تلاشهای مستبدانه امریکا و دیگر زورگویان جهانی خواندند و افزودند: جنگهای ۳۳ روزه لبنان، ۲۲ روزه و ۸ روزه غزه نشان داد بجز برخی دولتها که عملاً حافظ منافع بیگانگان شده اند ملتهای مسلمان با هوشیاری، هویت و موجودیت فلسطین را حفظ کرده و به رژیم صهیونیستی و حامیانش سیلی می زنند.

رهبر انقلاب در نگاهی کلان به مسائل جهان اسلام، غافل کردن امت اسلامی از مسئله فلسطین را از جمله اهداف مهم دشمنان اسلام در به راه انداختن جنگهای داخلی، دامن زدن به اختلاف و ترویج تفکرات تکفیری و افراطی برشمردند.

ایشان با ابراز تأسف عمیق افزودند: عده ای تکفیری بجای توجه به رژیم خبیث صهیونیستی، به اسم اسلام و شریعت، اکثر مسلمانان را تکفیر می کنند و زمینه ساز جنگ و خشونت و اختلاف می شوند و به همین علت، وجود این جریان تکفیری، مژده ای برای دشمنان اسلام است.

رهبر انقلاب با اشاره به آیه شریفه «اَشدّاء علیَ الکُفّارِ رُحَماء بَینَهُم» افزودند: جریان تکفیری، این دستور صریح پروردگار را نادیده می گیرد و با تقسیم مسلمانان به «مسلمان و کافر»، آنها را به جان هم می اندازد.

ایشان سؤال کردند: با این وضع آیا کسی می تواند تردید کند که وجود این جریان و پشتیبانی مالی و تسلیحاتی از آن، کار دستگاههای امنیتی و خبیث دولتهای استکباری و دست نشاندگان آنها نیست؟

حضرت آیت الله خامنه ای با توجه به این واقعیات، جریان تکفیری را خطری بزرگ برای دنیای اسلام برشمردند و با توصیه به کشورهای اسلامی برای مراقبت و هوشیاری کامل، افزودند: متأسفانه برخی دولتهای مسلمان، به عواقب حمایت از این جریان بی توجهند و نمی فهمند که این آتش، دامن همه آنها را هم خواهد گرفت.

رهبر انقلاب اسلامی، تشدید اختلافات میان شیعه و سنی و افزایش درگیریهای داخلی ملتهای مسلمان در سه چهار سال اخیر را عکس العمل ستم گران جهانی در مقابل تشدید بیداری اسلامی در تعدادی از کشورها برشمردند.

ایشان افزودند: مستکبران تلاش می کنند برای تحت الشعاع قرار دادن بیداری اسلامی، پیروان مذاهب مختلف اسلامی را با یکدیگر درگیر کنند و سپس با برجسته کردن اقدامات شنیع جریان تکفیری نظیرِ «جویدن جگر انسان های به قتل رسیده»، اصل اسلام را در افکار عمومی جهانیان، زشت جلوه دهند.

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: بدون تردید این مسائل یک باره به وجود نیامده است و قدرتهای جهانی برای ایجاد آنها، مدتها برنامه ریزی و سیاستگذاری کرده اند.

حضرت آیت الله خامنه ای مقابله با هر عامل ضد وحدت را تکلیف بزرگ شیعه و سنی و دیگر شاخه های مذهبی خواندند و خاطرنشان کردند: نخبگان سیاسی، علمی و دینی برای ایجاد وحدت در جوامع اسلامی، وظایف سنگینی برعهده دارند.

رهبر انقلاب در همین زمینه، «علمای دنیای اسلام» را به برحذر داشتن ملتها از اختلافات فرقه ای و مذهبی، «دانشمندانِ دانشگاهها» را به تبیین اهمیت اهداف اسلامی برای دانشجویان و «نخبگان سیاسی امت اسلامی» را به تکیه بر مردم و دوری از بیگانگان و دشمنان اسلام فراخواندند و تاکید کردند: امروز مهمترین مساله در دنیای اسلام، وحدت است.

ایشان با اشاره به خروج تدریجی ملتهای مسلمان از زیر بار سلطه مستقیم استعمارگران، هشدار دادند: مستکبران درصددند منافع دوران سلطه مستقیم را با سلطه غیرمستقیم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تامین کنند.

حضرت آیت الله خامنه ای «بیداری و آگاهی»، را تنها راه سعادت امت اسلامی برشمردند و خاطرنشان کردند: امکانات فراوان، موقعیت جغرافیایی ممتاز، میراث تاریخی بسیار ارزشمند و منابع اقتصادی بی نظیر کشورهای اسلامی، می تواند در سایه وحدت و همدلی، عزت و کرامت و آقایی مسلمانان را رقم بزند.

ایشان پیروزی انقلاب اسلامی و استحکام الگوی جمهوری اسلامی را با وجود ۳۵ سال توطئه های گوناگون مستکبران، از نشانه های آینده نوید بخش امت اسلامی دانستند و تأکید کردند: به فضل الهی ملت ایران و نظام اسلامی روز به روز قوی تر، ریشه دار تر و مقتدر تر خواهد شد.

در پایان این دیدار، حضرت آیت الله خامنه ای، دقایقی در جمع میهمانان خارجی کنفرانس وحدت اسلامی حضور یافتند.

قبل از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آقای روحانی رئیس جمهور با تبریک میلاد مبارک پیامبر خاتم و حضرت امام جعفر صادق (ع)، به تاریکی مطلق فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دوران جاهلیت اشاره کرد و گفت: در آن اوضاع اسف بار، میلاد پیامبر رحمت، نور هدایت و رستگاری را در تاریخ جاری کرد.

رئیس جمهور با اشاره به مشکلات و اختلافات موجود در جهان اسلام گفت بی تردید پیامبر اسلام در مقابل منحرفین و کسانی که راه تکفیر و افراط و درگیری را در پیش گرفته اند در رنج است و جوامع اسلامی باید بار دیگر به یاری پیامبر رحمت به پا خیزند.

آقای روحانی پیروی از ندای وحدت بخش امام خمینی را تنها راه نجات امت اسلامی خواند و گفت: دین واحد، پیامبر واحد، منافع مشترک، دشمنان مشترک آرمانهایی همچون فلسطین اشغال شده و قدس عزیز می تواند مسلمانان را متحد کند.

رئیس جمهور افزود: امت اسلامی باید با رجوع به قرآن و در پرتو تدبیر، عقلانیت، اعتدال، امید و تلاش بی وقفه، تمدن اسلامی را دوباره احیا کند.

۲۹
دی ۱۳۹۲
نویسنده
دیدگاه‌ها بدون دیدگاه
برچسب‌ها

اگر از لحاظ قانونی ورود و اشتغال اتباع افغانی تسهیل شود، بازار قاچاق انسان گرم نمی‌شود

رئیس انجمن دوستی ایران و افغانستان گفت: همواره قاچاق انسان از افغانستان آمار قابل توجهی‌ای را به خود اختصاص داده است. گفته می‌شود گاهی از ۱۵۰۰ تا ۴۰۰۰ نفر در روز برای کاراز افغانستان وارد کشورمان می‌شوند، البته باید توجه داشت که به همین تعداد نیز از کشور خارج می‌شوند.‏

اساسنامه انجمن دوستی ایران و افغانستان

محمد رضا اسماعیلی، رئیس انجمن دوستی ایران و افغانستان، در رابطه با قاچاق انسان از افغانستان به ایران گفت: قاچاق انسان از افغانستان مسأله? جدید ی نیست و چندین سال است که برخی از متقاضیان کار از افغانستان به دلیل شرایط سخت کشورشان مانند ناامنی، عدم توسعه یافتگی به ایران می‌آیند. از آنجا که بین دو ملت ارتباط صمیمانه‌ای حاکم است و ایرانیان میهمان دوست و فارسی زبان هستند این مهاجرین از میان کشور‌های همسایه، ایران را برای اشتغال انتخاب می‌کنند.‏
وی افزود: همواره قاچاق انسان در منطقه آمار قابل توجهی‌ای را به خود اختصاص داده است. گفته می‌شود گاهی از ۱۵۰۰ تا ۴۰۰۰ نفر در روز برای کار از افغانستان وارد کشورمان می‌شوند، البته باید توجه داشت که به همین تعداد نیز از کشور خارج می‌شوند. زیرا بسیاری از آنان کارگران فصلی هستند که پاییز می‌آیند و اوایل بهار به کشور خودشان باز می‌گردند.‏
رئیس انجمن دوستی ایران و افغانستان ادامه داد: مافیای قاچاق انسان همواره بسیار فعال است و افراد را تا عمق کشور همراهی می‌کنند. در حالی که این افراد پس از ورود به ایران با هزاران مشکل حقوقی، قضایی و انتظامی مواجه می‌شوند. اگر ما فرصت‌های کاری را برای این اتباع افغانی از طرق قانونی ایجاد کنیم، فرصت را از مافیای قاچاق انسان که در ایران و افغانستان فعال است خواهیم گرفت. ‏
اسماعیلی همچنین تصریح کرد: حضور افغان‌های جویای کار در کشورمان هم یک فرصت برای ما و هم یک فرصت برای این جویندگان کار بوده است. اخیراً بر اساس مصوبات وزارت کشور و وزارت کار مقرر شده تا دفاتری جهت ثبت نام و ایجاد اشتغال به شکل قانونی برای اتباع افغانی ایجاد شود تا این افراد بتوانند از طریق این دفا‌تر به صورت قانونی وارد کشور و در محیط‌هایی  تعیین شده به اشتغال بپردازند. امیدواریم این دفا‌تر به تعداد کافی تاسیس شود.‏
وی ادامه داد: اگر از لحاظ قانونی ورود و اشتغال اتباع افغانی تسهیل شود، بازار قاچاق انسان گرم نمی‌شود و اگر بتوانیم برای کارگران فصلی، در مناطق مرزی با ایجاد شهرک‌های صنعتی ومناطق آزاد اقتصادی، فرصتهایی را فراهم بیاوریم مشکلات رفت و آمد این کارگران فصلی هم حل خواهد شد.‏

۱۴
دی ۱۳۹۲
نویسنده
دیدگاه‌ها بدون دیدگاه
برچسب‌ها

تماس تلفنی وزیرخارجه افغانستان با ظریف

http://www.rahenejatdaily.com/252/photo/zararahmad.jpg

ضرار احمد عثمانی وزیر خارجه افغانستان در تماس تلفنی با محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان درگذشت مادر وی را تسلیت گفت..

ادامه متن…

۱۴
دی ۱۳۹۲
نویسنده
دیدگاه‌ها بدون دیدگاه
برچسب‌ها

ایران، متولی بازسازی بخش آموزش عالی افغانستان

وزیر علوم ، تحقیقات و فناوری در دیدار با دکتر نصیر احمد نور سفیر افغانستان در ایران بر گسترش روابط و همکاری های علمی و پژوهشی بین دو کشور ایران و افغانستان تاکید کرد .

ایسنا، دکتر رضا فرجی دانا در این دیدار با اشاره به مشترکات عمیق تاریخی ، فرهنگی ، سیاسی و مذهبی بین دو کشور اظهار داشت : با توجه به تحصیل ۵۱۰ دانشجوی افغانی بورسیه در دانشگاه های ایران و اینکه ایران بر اساس پروسه استانبول متولی بازسازی بخش علوم و فناوری افغانستان تعیین شده است، بنابراین امیدواریم دیدارهای مسئولان آموزش عالی دو کشور موجبات تقویت و تحکیم روابط علمی بین دو کشور را بیش از پیش فراهم کند.وزیر علوم در ادامه افزود: ما به تمام تعهدات داده شده پایبند هستیم و تلاش می کنیم که این جلسه فتح بابی باشد برای هماهنگی بیشتر برای همکاری های علمی و پژوهشی دو کشور تا بتوانیم زمینه های پیشرفت علمی دو کشور را فراهم کنیم .

دکتر احمد نور سفیر افغانستان در ایران با تشکر از اظهارات وزیر علوم کشورمان در حمایت از بخش آموزش عالی افغانستان ، مراودات ده ساله اخیر بین مسئولان دو کشور را نشانه گسترش سطح همکاری های ایران و افغانستان توصیف کرد و گفت : افغانستان هم اکنون در مرحله بازسازی همه جانبه قرار دارد و در این میان کشور ایران می تواند در باز سازی بخش آموزش عالی افغانستان نقش ارزنده ای داشته باشد .

سفیر افغانستان در ادامه خواستار پیگیری و انجام مفاد تفاهمنامه منعقد شده بین مسئولان آموزش عالی دو کشور شد و همچنین با تشکر از تعدیل معدل دانشجویان افغانی برای تحصیل در دانشگاه های ایران، در خصوص مواردی از قبیل افزایش سهمیه دانشجویان افغانی در دانشگاه های ایران با هزینه دولت افغانستان، مجوز ادامه تحصیل دانشجویان افغانی در برخی از رشته ها ، تعدیل شهریه های پرداختی برای این دانشجویان خواستار مساعدت وزیر علوم کشورمان شد.

در پایان این دیدار دکتر فرجی دانا در خصوص پی گیری مطالبات و تقاضاهای سفیر افغانستان از طریق معاونان وزارت علوم و همچنین پیگیری مفاد تفاهم نامه منعقده بین مسئولان آموزش عالی دو کشور قول مساعد داد.

گفتنی است در این دیدار دکتر مجتبی صدیقی معاون وزیر علوم و رئیس سازمان امور دانشجویان ، دکتر حسین سالار آملی قائم مقام وزیر علوم در امور بین الملل و رئیس مرکز همکاری های علمی و بین المللی و دکتر عبد الحسین فریدون مشاور وزیر و مدیرکل حوزه وزارتی نیز حضور داشتند .

۱۴
دی ۱۳۹۲
نویسنده
دیدگاه‌ها بدون دیدگاه
برچسب‌ها

محمدافسر ره‌بین، رایزن فرهنگی جدید افغانستان در ایران

محمدافسر ره‌بین، شاعر و نویسندۀ نام‌آشنای کشور به عنوان رایزن فرهنگی افغانستان در ایران تعیین شد.

http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim//Uploaded/Image/139209270902555511758493.jpg

به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان محمدافسر ره‌بین، شاعر، نویسنده و مترجم کشور بر اساس پیشنهاد دکتر سید مخدوم رهین، وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان و تأیید حامد کرزی، رییس جمهوری افغانستان به عنوان رایزن فرهنگی دولت اسلامی افغانستان در ایران تعیین شده است و به زودی وارد تهران می‌شود. ره‌بین پیش از این نیز در قلمرو مدیریت فرهنگی و رسانه‌ای افغانستان حضور فعالی داشته است. ریاست بخش هنر و ادبیات در رادیو و تلویزیون ملی، ریاست فرهنگ و ادب وزارت اطلاعات و فرهنگ، رایزنی فرهنگی افغانستان در هندوستان و مسئولیت امور فرهنگی کمیسیون ولایت غزنی، بخشی از فعالیت‌های مدیریتی او به شمار می‏رود. ره بین، متولد۱۳۳۷ خورشیدی در ولایت پروان است که کارشناسی خود را در ۱۳۵۸ دریافت کرده است.

تا کنون گزینه‌های شعری در خط فاصله‌ها، خط مشی، ترانه‌های شبانگاهی، من و مادرم، بیست سوگ‌سرود برای موج‏زدگان سونامی آسیا، هزار نای و علم گنج از ره‌بین منتشر شده است. هم آب هم آتش و رند شیراز و طوطی هند نیز دو اثر پژوهشی وی هستند. او، غریب‏نواز و شاعران فارسی‌سٌرا در هند را از اردو به فارسی برگردان کرده و زخم نیز غزل‌های اردوی اوست.

در حال حاضر، اسدالله امیری، مسئولیت رایزنی فرهنگی افغانستان در تهران را بر عهده دارد
که در طول دوره فعالیت خویش، تلاش‌های چشم‌گیر و درخشانی را در حوزه‏های مختلف فرهنگی، هنری و ورزشی در کارنامه بخش فرهنگی سفارت افغانستان در ایران ثبت کرده است.

۰۷
دی ۱۳۹۲
نویسنده
دیدگاه‌ها بدون دیدگاه
برچسب‌ها

ماندلا! جادهٔ ابریشم آزادی ملت من از کدام کوچهٔ بلخ آغاز می‌شود؟

http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim//Uploaded/Image/13920306091826853584963.jpg

قنبرعلی تابش شاعر مهاجر افغان در ایران‌،‌ اخیراً‌ شعری برای ماندلا سروده است و در آن ضمن اشاره به تلاش‌های ماندلا در آفریقا به سال‌های مقاومت مردم سرزمین افغانستان اشاره می‌کند و مقاومت را وجه مشترک افغانستان و آفریقای جنوبی می‌داند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ قنبرعلی تابش از شاعران مهاجر افغان در ایران که تاکنون مجموعه شعرهایی هم‌چون «دل خونین انار»،‌ «دورتر از چشم اقیانوس» و …را منتشر کرده است،‌ اخیرا‌ شعری در وصف «نلسون ماندلا»  پدر آفریقای جنوبی و رهبر جنبش ضد آپارتاید سروده است.

تابش انگیزه خود از سرودن این شعر را ادای دین به نلسون ماندلا می‌داند و می‌گوید: ای کاش افغانستان نیز مردی مانند ماندلا داشت تا سرنوشت این کشور را تغییر می‌داد،‌ ماندلا از بسیاری جهات انسان بی نظیر و نمونه‌ای بود و بخش بخش زندگی وی باید برای مردم سرزمین افغانستان الگو باشد.

وی در این شعر،‌ که آن را به «نلسون ماندلا، و همه  شهیدان راه آزادی وطنش» تقدیم کرده است،‌ ضمن اینکه نگاهی دارد به تلاش ماندلا در آفریقای جنوبی برای مبارزه با آپارتاید،‌ به سال‌ها مقاومت مردم سرزمین خود،‌  شهدای مقاومت افغانستان و مبارزات گسترده در این کشور نیز اشاره می‌کند و از ماندلا راز موفقیتش را می‌پرسد.

این شعر به شرح ذیل است:‌

ماندلا!

آرام بخواب!

تو اسطوره‌ این عصر بی اساطیری

تو آزادی را آزاد کردی

پیش از تو آزادی اسیر افسانه‌های یونان بود

پیش از تو گنجشک پرشکسته‌­­ی آزادی

در دستان کودکانِ مو طلایی لندن و پاریس بود

تو بودی که بال زدی

اگر من آزاد نباشم

آزادی جشن تولدش را در زندان خواهد گرفت

ماندلا آرام بخواب!

تو خواب را به چشمان سیاهان بازگرداندی

تو, سیاه کردی روی تاریخی را که جز سپیدی,

رنگی را نمی‌نوشت

در این زندان, تنها کاتب, هم قلمت بود

که چراغش را چنین بر افروخت:

گوهر مردان بزرگ، چون لعل بدخشان

تنها در ظلمتِ سیاه سنگ‌ها، درخشان  خواهد شد

اگر تاریکی دهمزنگ نبود

قصایدی کدام ستاره ای از بلخ

شب دیجور وطن را  درخشان می کرد

چهره آفریقا دیگر سیاه نیست

آفریقایی که قلبی چون ماندلا را در سینه داشته باشد

سپیدترین قارهٔ جهان است

تا آفریقا, آفریقا است

چشمان ماندلا, خواهد درخشید

و  تا چشمان ماندلا بدرخشد

آزادی, در چهار قاره جهان, نفس خواهد کشید

****

ماندلا!

آرام بخسپ!

آسمانِ خونین آزادی, سپید تر از  بال‌های تو، پرنده‌ای را ندیده است

چنین که سپید می زنی, تو دیگر یک فرشته‌ای, در آسمان آزادی!

آفریقا!

آفریقا!

وای اگر چشمانِ ماندلا به دست مافیا بیافتند!

***

تو رو سپیدترین انسان عصر مایی, ماندلا!

من اما هنوز, سیاه مانده‌ام

من از قتل سیاوش

من از قیامِ سیاه جامگان

من از سرخ قله‌های ارزگان

من از هفت و هشت ثور

من از «کَندی پشت» و افشار

من حتی از همین چاه و همین دلو

سیاه‌پوش مانده‌ام

چگونه  سیاه پوش نباشم؟

که گرگ پیر, سال‌ها پیش

” الگگ و بلگگم را” را به دندان کشید

و انتظار دارد برای زنده ماندن “جلگکم”

باید روزِ هفت بار, دندان‌هایش را ببوسم

****

ماندلا!

من هنوز هم, از آب‌های جهان جنازه تحویل می‌گیرم

دیروز, من جنازه‌های برادرانم را قطعه‌قطعه از زندان “پل‌چرخی” تحویل گرفتم

من هنوز چشم براه سرِ‌خونینِ پدرم

که شاید همین لحظه

از کربلا… علمدار رود…  تل زینبیه… سواحل یونان…

ناگهان, چون میوهٔ رسیده, بر دامنم بغلتانند

****

ماندلا!

دوستم، محمد شبی که کودک بود،

«خاد» پدرش را چشم بسته، از خانه­ ربود

او اکنون, هر شب وب گردی می‌کند,

تا شاید عضو کدام سازمانی,

عکس و نشانی, از پدر زنده‌بگورش, افشا کرده باشد.

***

ماندلا!

پدر را که اسیر کردند

قاتلان, پیش از آن که جنازه‌اش را …

عکس‌های یادگاریشان ‌ را, برایم فرستادند

عکس‌های که در آن گوشِ پدر را کشیده بودند

عکس‌های که در آن, دست و پایش را به زنجیر بسته بودند

اما چشم‌هایش هنوز درخشان بود

چشم‌هایش هنوز, سرشار از برق حماسه های چهل دختران بود

دشمن, فقط دست و پایش را در زنجیر پیچیده بود,

اما پدر, با آن چشمان سبز شمالی

در یک نگاه, تمام اسطوره های بلخ بامی

و سوران پشت در پشت کیانی را , ورق زد

و به من, الهام بخشید که

فرق شیرین بیستون و شیرین  ورزگان بدانم

سنگ را هر کسی بر فرق تواند زد

عاشق, شیرین ورزگان بود که فرق را بر سنگ زد

عاشقِ شیرین آن است که خود تیشه بر فرق زند, نه فرهاد

پدر با آخرین نگاه سبزخونالودش فریاد می­زد

دخترانم!

من تنها کابل سیاه را  دیدم

کابل خونین را

کابل گرسنه را

اگر شما کابل سبز را دیدید

اگر شما در این شهر دیگر جنگ را مشاهده نکردید

با شادمانی، آن را فراموش کنید

تفنگ را فراموش کنید

انتقام را نیز

اما گیسوانِ سرخِ بنفشه های پاکدمن افشار را هرگز

دخترانم!

چهل دختران را به خاطر بسپارید

چهل دختران را  همیشه به خاطر بسپارید

چهل دختران را در خیابان های برچی و افشار

زنده نگاه…

همین جا بود که او چشمان سبز شمالی‌اش را فروبست

***

حیف شد رفتی ماندلا!

من و تو شباهت‌های زیادی باهم داشتیم

من هم قاتلِ پدر را برادر خطاب می‌کنم

اما او, هنوز اعتراف نمی‌کند که قتلِ پدر یک جنایت بوده است

تو بیست و هفت سال

میله‌های زندان را به روزنه‌های زندگی, گره زدی

من اما بیست و هفت سال فقط, نگاه کردم

که آوارگی چگونه خوره هایش را رها کرده است تا چشمانم را بجوند

چشمانی که هنوز می‌خواهند

در حفره‌های جسدم , زنده بمانند

از این جنس نبودند خوره های که صادق هدایت را  می­خورد

این خوره­ها، هرگز نگذاشته است، کسی زنده بگورشدنش را بنویسد

*****

ماندلا!

ماندلا! هردم شهیدی, از این بد تر !

که هر شب خواب می‌بینم

قایق سرخی که غروب,خواهرِجوانم را به سمت استرالیا برده است

صبحدم به شکل تابوتی سپید,

بر شانه‌های امواج, تشییع می‌شود

و من به قدر یک «پولک ماهی» حتی,

به دنبال جنازهٔ خواهرم, نمی‌توانم بروم

ماندلا!

من بچه که بودم از سیاهی می‌ترسیدم

من هنوز هم از سیاهی می‌ترسم

من از آب شدن برف‌ها,

از آمدن بهار

از خیمه

از کوچ …

من این روزها, حتی از سایه‌ام می‌ترسم

راست می‌گویند:

«نکند این سایه, از خودم نباشد؟!»

****

ماندلا!

در دایکندی تنگدست‌ترین, مادرم,

هنوز، زمستان را خشم خدا می‌ پندارد

و صبح, ناگهان, چشم می‌گشاید که

خدای مهربان, قریه را کفن‌پوش کرده است

و درختانِ ناامید, سر بر شانهٔ هم

همهمهِِ تابوت شدن دارند

پدر و مادرم بودند, این شهمامه و صلصال, ماندلا!

از بس, سنگ بر شکم بستند, سنگ شدند

از بس, در برف کوچ‌ها, برهنه ماندند, یخ زدند

تو باز هم نیامدی

و آپارتاید این بار, به جرم برهنگی و گرسنگی, تیربارانشان کردند

آپارتاید یک چشم داشت, ماندلا!

چشمِ دومِ آپارتاید, همین خبرچین­هایند که

هردو, سالیان درازی از آن رنج برده‌ایم

***

ماندلا!

تو با چه دانشی از دانشگاه، دست کشیدی که من نمیتوانم؟!

خالق را ببین ماندلا!

نه از دانشگاه، که از سرش، دست برداشت

تا دار آزادی، سربلند ترین درخت، در امتداد افقهای جهان باقی بماند

دریغا که ما قدر این پربار ترین درخت خویش را نشناختیم

هر کدام مان با تیشه و تبری بر شاخ و تنه­اش افتادیم

تا یک شب، هیزمِ تنور و ذغالِ منقل مان باشد

ماندلا! خالق اهل تجدید فراش نبود

اینان که از خون بیوه زنان و آب و نان یتیمان،

هر روز چنین عاشقانه،

تجدید فراش می­کنند

هیچ نسبتی، با خالق ندارند،

اگرچه خویش را رهبر خلق  بدانند

ماندلا!

خالق در اندیشه ایجاد کاخ سبز و شهرک نیلوفری،

در دامن آسمایی، هم نبود

او تنها در آرزوی لب نانی بود

که باید، برابرانه

در دستان چهار خواهر پشتون، هزاره، تاجیک و ازبکش قرار داشته باشد

****

ماندلا!

من از هرچه یونیفرم بیزارم

نازی ها که بر وجدان های خویش رژه می رفتند

یونیفرم به تن داشتند

ارتش سرخ، که کشورم را اشغال کرد، یونیفرم  به تن داشت

سربازان عبدالرحمان نیز که به سمت چهل دختران می دویدند

یونیفرم به تن داشتند.

طالبان نیز یونیفرم سفید افغانی به تن داشتند

که از تاک های پروان و شمالی تل خاکستر به جا گذاشتند

****

ماندلا!

من مدرسه خودگردانی را دیده ام که لباس فرم نداشت

و آرزو کردم، کاش تمام کشورم، مانند آن مدرسه، خود گردان می بود

با گلهای سرخ و زرد و سپید و رنگ رنگ خراسانی اش.

****

ماندلا!

تو زنده ای

تو آفریقا را از “ایدز” نجات خواهی داد

اما مردمِ سیاه زمینِ من,

هنوز، در رسانه‌های جهان,

مناسب‌ترین, سوژه‌های فقر و تجاوز و خشخاشند

****

ماندلا!

می ترسم بعد از تو  به نام آزادی، ایدز را هم,

به سرزمین من بیاورند

****

ماندلا!

ماندلا!

ماندلا!

من نه ریس جمهوم و نه نخست‌وزیر

که بتوانم در تشییع جنازه‌ات

عکس یادگاری بگیرم

اگر همین گونه, خود را در چهلمین روز مرثیه‌هایم,

بر سر خاکت برسانم

به من خواهی آموخت,

با ابلقِ کدام اسب

پرچمِ چرمینِ کشورم را,

از شهرِ کدام غلغله

از کدام بازار آهنگران

به البرز کوه، به دستانِ فرخنده­ی فریدون ، برسانم؟

****

ماندلا!

جادهٔ ابریشمِ آزادیِ ملتِ من, کجا است؟

و از کدام کوچهٔ بلخ, آغاز می‌شود؟

از خراباتِ کدام کابل؟

۰۷
دی ۱۳۹۲
نویسنده
دیدگاه‌ها بدون دیدگاه
برچسب‌ها